بایگانی برچسب: محمود کاوه

خداوندا ! به من بیاموز چگونه تو را راضی کنم و توفیق بده تا اعمال صالح ای که رضایت تو در آن باشد ، انجام دهم . شهید کارگرفرد خاطره آذر پنجاه و نه آمد مشهد . فرماندهء پادگان امام رضا(علیه السلام) نگه اش داشت. خیلی های دیگر را هم نگه داشت. می گفت: شما نا سلامتی نیروی این جا …

حتّي يك لحظه از وجود منافقين داخلي غافل نشويد زيرا منافقان مانند شيطان مي‌مانند كه هميشه در تزلزل حكومت الله كوشش مي‌كنند. مجيد ميرزا كوچكي خاطره توی سقز اتاق کارش کوچک بود و جمع و جور . یک پوستر قشنگ زده بود بالای سرش . توی پوستر نوشته بود ((انّ الّذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکه ألّا …

مردم عزيز ايران! شما در آزمايش الهي قرار گرفته‌ايد و تا به حال از عهده‌ي آن برآمده‌ايد سعي كنيد از اين به بعد هم همان‌گونه باشيد و افتخار كنيد كه خداوند شما را وسيله‌ي نجات اسلام قرار داده است. شهيد علي آراسته خاطره بار اول بود آمد مرخصی دیدیم این محمود با محمود دو سه ماه پیش کلی فرق کرده …

اي امت مسلمان، بايد اين را بدانيدكه هدف ما يك هدف مقطعي نيست و اصلاً‌ دعواي ما با عراق نيست، كه اصل اسلام است و جهاني كردن آن. نوروزعلي قنائي سخنران از شیطان می گفت و از وسوسه های بی شمارش و از این که دیده نمیشود . محمود گفت :ولی من شیطون رو میبینم . سخنران ناراحت شد که …

اي امت دلاور و مسلمان، بدانيد كه تنها راهي كه مي‌تواند برايتان افتخار جاويدان بجاي گذارد اطاعت مطلق شما از ولايت فقيه است. حسين پژمان مردم سنگ می انداختند طرف ارتشی ها.فحش هم می دادند به شان محمود یکهو پرید آن وسط که مگه نشنیدین امام گفتن ارتش برادر ماست؟ توی همان تظاهرات ورد زبان ها کرد که :برادر ارتشی …

اى ملت مبارز و مسلمان! دعاى فرج را زياد بخوانيد، زيرا كه امام زمان(عج) خودش فرموده اين دعا را بسيار دوست دارم. مجتبى عالم كار می گفت چند روز اول نتونستیم امام و زیارت کنم یک شب طاقتم طاق شد .نیمه شب رفتم روی پشت بوم یکی از ساختمون ها که مشرف بود به اتاق امام. اتفاقا برق اتاق روشن …

پروردگارا! رفتن در دست توست، من نمي‌دانم چه موقع خواهم رفت، ولي مي‌دانم که از تو بايد بخواهم مرا در رکاب امام زمان (علیه السلام) قرار دهي و آنقدر با دشمنان قسم خورده‌ات بجنگم تا به فيض شهادت برسم. امیرسپهبد شهید علی صیاد شیرازی روز اول جنگ همراه محمود رفتیم خدمت امام . محمود گفت : اومدیم از محضرتون کسب …

دوستانم! راه حق را بپيمائيد و از دنياى مادى، دل بر كنيد…. بر مشكلات، صبر و پايدارى داشته باشيد كه خداوند، صابران را دوست دارد. يوسف محصل دویست و پنجاه نفر بسیجی بودند . باید از دیواندره می اوردیم شان سقز. مسئول گروه اسکورت محمود بود. پایین گردنه ایرانخواه کمین خوردیم . باران اتش باریدن گرفت روی سرمان . محمود …