گفتم مى آيى گفتم مى آيى، کو چه ها را آب پاشيدم شب باسياه خويش درپس کوچه هاگم شد هر چند بيتو زندگى، مرداب ماندن بود در قاب عمرم انتظارى کهنه مى رقصيد امشب تمام آنچه مى بايست، من کردم گلدان نور آوردم، …
ادامه نوشته »گفتم مى آيى گفتم مى آيى، کو چه ها را آب پاشيدم شب باسياه خويش درپس کوچه هاگم شد هر چند بيتو زندگى، مرداب ماندن بود در قاب عمرم انتظارى کهنه مى رقصيد امشب تمام آنچه مى بايست، من کردم گلدان نور آوردم، …
ادامه نوشته »