بایگانی برچسب: باز اشعار نامه نگارى

باز اشعار نامه نگارى

باز اشعار نامه نگارى نظر كردن بدرويشان بزرگى كم نمى گردد سليمان با همه حشمت نظرها داشت با موران رسيد نامه گمانم حيات جان آمد حيات جان چه بود عمر جاودان آمد ز شوق بر سر چشمم نهادم و گفتم عجب عجب كه ترا ياد مخلصان آمد بوسيدم و بوئيدم و بر ديده نهادم پيچيدم و تحويل دل سوخته دادم

ادامه نوشته »