106 – اشك، آرى؛ نان، هرگز 865 مردى نشسته بود و گريه مىكرد . كسى بر او گذشت و علت زارى او را پرسيد . مرد گريان به سگ خود اشاره كرد و گفت: ادامه نوشته »