صبر بر مصيبت

صبر بر مصيبت معاذ پسرى داشت كه پيش از وى از اين سرا سفرى شد، رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اين نامه را در تعزيت معاذ بدو نوشت : از محمد رسول الله به معاذ بن جبل ، سلام بر تو؛ حمد مى كنم خدايى را كه جز او خدايى نيست . اما بعد خبر بى …

ادامه نوشته »

سوء عاقبت به لحاظ سوءعمل

سوء عاقبت به لحاظ سوءعمل حكايت است مردى منزلش در نزديكى حمام منجاب بغداد بود. روزى ، زنى از او پرسيد: ((اى مرد! حمام منجاب كجاست ؟)) مرد، او را به جايى ديگر راهنمايى كرد؛ مكانى مخروبه كه زن را راه گريختن از آن نبود. مرد به دنبال او رفت و در همان جا به او تجاوز كرد. مدتها بعد، …

ادامه نوشته »

غفلت از ذكر لااله الا الله

غفلت از ذكر لااله الا الله و به شخص ديگر در حال احتضارش گفتند: ((بگو: لا اله الا الله )) گفت : ((شب سرد شد و آب خوشمزه و شراب گوارا، از ما حزيران و تموز و آب گذشت .)) پس در همان وقت جان تسليم كرد.(186)  

ادامه نوشته »

– فكر دنيا در لحظه آخر عمر

– فكر دنيا در لحظه آخر عمر همچنين ، مردى در حال مرگ بود و چيزى نمانده بود كه جان به جان آفرين تسليم كند. او را گفتند: ((بگو: لا اله الا الله )). گفت : ((اندوه من بر زمان است و در چه زمانى روزگار ناگوار اصابت كرد؛ در حينى كه زمستان پشت كرد و تابستان روى آورد و …

ادامه نوشته »

افسوس بر جوانى

افسوس بر جوانى عطبى نقل كرده است كه مردى را هنگام مرگ گفتند: بگو لا الا الا الله . مرد گفت : ((آه ! افسوس بر جوانى ! در چه زمانى عنفوان جوانى را از دست داده ام ، در حينى كه غيرتمند مرد و كابين ارزان شد و حجاب از هر باب بر كنار رفت .))(184)  

ادامه نوشته »

– خاك سپارى در جوار على عليه السلام

مرگ و برزخ – خاك سپارى در جوار على عليه السلام خواجه ابوجعفر، نصرالدين ، محمد بن حسن طوسى ملقب به استاد بشر، دانشمندى بود جامع الاطراف كه بر بيشترينه علوم عصر خود احاطه و در پاره اى از آنها سمت پيشوايى و تقدم داشت . محققان او را استادالبشر و عقل حادى عشر خوانده اند، و متعصبان مخالف از …

ادامه نوشته »

كس نبيند مگر خود را

كس نبيند مگر خود را مولوى محمد حسن در تعليم نهم مقدمه التاويل المحكم فى متشابه فصوص ‍ الحكم (181) گويد: واضح باد كه از شيخ اكبر، عين القضاة همدانى قدس سره در بعض رسايل منقول است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم را هفت صد بار در خواب ديدم ، و هر مرتبه تعليم حقايق …

ادامه نوشته »

خواب كتاب

خواب كتاب گاهى رؤ ياها صادق است : يك بار خوابى ديدم و آن اين بود كه كتابى با مشخصات معين را از كسى خريدارى مى نمايم . كتابى كه جلد آن تقريبا كهنه شده و گوشه اى زا اوراق آن را هم گويى موش خورده است ، فردا صبح در بازار همان كتاب را با عين همان ويژگى ها، …

ادامه نوشته »

بيدارى در خواب

بيدارى در خواب در حدود سيزده چهارده ساله بودم ، شبى در خواب ديدم كه در ميان باغى هستم ، به انواع درختان ميوه دار آراسته . شخصى را مى بينم كه قدّى معتدل و قدكى بركى در بر و كلاهى كشيده بر سر دارد. سلام كرد و پرسيدم : ((كيستى ؟)) گفت : ((مولوى ام .)) گفتم : ((همان …

ادامه نوشته »

رؤ ياى صادقانه

رؤ ياى صادقانه هر كسى در مدت زندگى خود خواب هايى مى بيند، اين كمترين وقتى در عالم خواب لوحى زرين را از دستى سيمين گرفت كه در آن به زيباترين خط درخشنده و فروزان با آب طلا نوشته بود: يا حسن خذ الكتاب بقوة . و نيز وقتى در عالم خواب مرحوم استاد آيت الله حاج شيخ محمد تقى …

ادامه نوشته »