فصل 20. فرق اوصاف خدا با چيزهاى ديگر

فصل 20. فرق اوصاف خدا با چيزهاى ديگر
آنچه بر خداى سبحان و غير او اطلاق مى شود، همانا به دو معناى مختلف كه در يك پايه نيستند اطلاق مى گردد، حتى وجود كه از نظر اشتراك اعم اشياء است شامل خداوند و غير او به يك شكل نيست ، بلكه تمام ماسوى الله وجودشان سايه ها و شبح هايى است كه حاكى از وجود خداى سبحان است ، و مطلب در مورد ساير صفات خدا چون علم و قدرت و اراده و محبت و رحمت و خشم و حيا و…. نيز همين گونه است كه در همه اينها آفريننده را با آفريده شباهتى نيست ، بلكه آنها درباره آفريده تواءم با نقص و عيب بوده ، به خلافت آن درباره آفريدگار كه ذات او مقدس و پيراسته از هر گونه قصور و نقص است .


و جز اين نيست كه صفات درباره خداى متعال به اعتبار غايات آن كه كمالات است اطلاق مى گردد نه به اعتبار مبادى آن كه نقايص است . واضع و قراردهنده لغات نيز اين اسامى را ابتدا براى آفريدگان وضع نموده زيرا اينها نسبت به عقول و افهام قابل فهم تر است ، و فهم معانى آنها درباره خداى متعال جدا مشكل است و بيان آن مشكل تر! بلكه آنچه براى تقريب مطلب به افهام گفته شده به يك اعتبار تبعيد و دورساختن مطلب مى باشد. و شايد به همين معنى اشاره دارد كسى كه گفته است : ((هر كه خدا را شناخت زبانش گنگ شده .))
پيوست : شناخت كنه خدا ممكن نيست
بلكه حق آن است كه همان گونه كه غير خداى سبحان را نرسد كه به شناخت كنه و حقيقت ذات مقدس او احاطه يابد، همچنين او را نرسد كه به كنه صفات خداى متعال احاطه پيدا كند، و تمام آنچه عقلا او را بدان توصيف نموده اند تنها به اندازه فهم خويش و در حد وسع و توان آنان بوده است ، چرا كه خداوند را به صفاتى كه با آن انس داشته و در خود مشاهده نموده همراه با سلب نواقص ناشى از انتساب آنها به خود، با نوعى مقايسه ، توصيف كرده اند، و (به همين دليل ) اگر براى خداى متعال صفتى كه هيچ گونه مناسبتى با آنان ندارد نزد ايشان ياد شود، آن را نخواهند فهميد. بنابراين توصيف بندگان نسبت به خداى سبحان به قدر ظرفيت خودشان است نه به قدر خدا، و در محدوده خودشان است نه در حد خدا، كه جلال او برتر از توصيف آنان و شاءن او فراتر از گفتار ايشان است (چنانكه خود نيز فرموده است ): و ما قدروا الله حق قدره (209): ((و خدا را آن گونه كه بايد، نشناختند)).
چگونه شناخته باشند و حال آنكه سرور و پيامبر ما كه سرور تمام آفريدگان و اشرف همه پيامبران – صلوات الله عليه و عليهم اجمعين – است (به پيشگاه پروردگار) عرضه داشت : لا احصى ثناء عليك ، انت كما اثنيت على نفسك (210): ((من بر ثناى تو دست نيابم ، تو آن گونه اى كه خودت بر خويشتن ثنا گفته اى )).
چه نيكو فرموده مولايمان امام باقر عليه السلام ، آيا جز به اين دليل ، عالم و قادر ناميده شده كه به عالمان ، علم و به قادران ، قدرت عطا فرموده است ؟ هر چه را در دقيق ترين باريكترين توهمات خود مشخص كنيد و پنداريد كه او خداست ، او خدا نيست ، او ساخته و پرداخته اى مثل خود شماست و به خودتان بازگردانده مى شود، (211) و حال آنكه آفريدگار بخشنده حيات و تقديركننده مرگ است . و شايد مورچه هاى ريز تصورشان اين باشد كه خداوند مانند خود آنها دو شاخك دارد، چرا كه اين دو شاخك براى آنها كمال به حساب مى آيد و تصور مى كنند كه نداشتن آن دو براى كسى كه آنها را ندارد نقصانى شمرده مى شود. آرى ، حال عقلا در آنچه خداى متعال را به آن توصيف مى كنند به نظر من همين گونه است . پناه بر خدا.
و از پيامبر صلى اللّه عليه و آله روايت است كه :
خداوند شبيه چيزى نيست و چيزى هم به او شباهت ندارد، و آنچه در وهم آيد خداوند به خلاف اوست ، پس منزه است او و منزه است ، چه شاءن والايى و برهان روشنى و چه بخشش بزرگى دارد!(212)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.