فصل 7. رابطه تردد خاطر با مساءله بداء
يكى از عارفان گويد(422): از همين حقيقت الهى كه از آن به تردد كنايه آورده مى شود ترددهاى كونى و تحير نفوس سرچشمه ميگيرد، بدين بيان كه بسا در كارى مردد مى شويم كه آيا انجام بدهيم يا نه ؟ و پيوسته ترديد داريم تا سرانجام يكى از آن امور مورد ترديد انجام مى شود.
اين امر واقع شده از ميان اين امور همان است كه در لوح ثابت است ، زيرا قلمى كه در لوح تقدير رقم مى زند كار (نامشخص ) و زمان تعلق خاطر به آن را مى نگارد، سپس آن كار را محو ساخته و در نتيجه آن خاطر نيز از بين مى رود، زيرا از اين لوح (محو و اثبات ) رقايقى و امور كمرنگى پيوسته به سوى نفوس در حركت است كه با پيدايش نوشتن (در لوح ) پيدا و با محو نوشته محو مى گردد، و چون كارى محو گرديد چيز ديگرى به جاى آن نوشته مى شود و از آن نوشته يك رقيقه اى به نفس كسى كه آن نوشته به خاطر وى انجام شده امتداد مى يابد تا آن چيزى كه حضرت حق اثبات آن را خواهان است فرا رسد، در اينجا ديگر آن را محو نمى سازد و نتيجتا آن شخص به انجام يا ترك آن مطابق آنچه در لوح ثبت شده دست مى يازد، (پس چون آن را انجام داد يا ترك نمود و مدتش به سر آمد حضرت حق آن را از اينكه آن چيزى بوده كه بايد انجام مى شده محو مى سازد و صورت عمل زشت يا زيبايى را مطابق آنچه هست ثبت مى نمايد. سپس قلم كار ديگرى را مى نگارد، و همين طور تا بى نهايت ). كسى كه موكل به اين كار است فرشته اى است گرامى و املاء بر وى از صفت الهى است . و اگر چنين نبود (كه امور محو و اثبات شود) همه امور مى بايست حتمى و غير قابل تخلف مى بودند. و اين شاءن و كار قلمهاى تقديرى است .
اما قلم اعلى در لوح محفوظ صورت هر چيزى را كه از اين قلمها جريان مى يابد – از محو و اثبات – ثبت مى كند، پس در آن اثبات محو و اثبات اثبات و محو محو و محو اثبات بر گونه اى بلندتر قرار دارد. پس صورت آن لوح مقدس از محو و اثبات است ، زيرا نسبت قلم اعلى با اين قلمها مانند نسبت قوه عقلى با مشاعر خيالى و حسى ماست ، و نسبت لوح محفوظ با اين الواح مانند نسبت اراده كلى براى مطلوب نوعى است با اراده هاى جزئى كه در راه تحصيل آن در ضمن يكى از مصاديق آن واقع مى شود.