فصل 10. توضيحى ديگر درباره قضا و قدر

فصل 10. توضيحى ديگر درباره قضا و قدر
در كتاب ((توحيد)) با سندش از مولايمان امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه در تفسير آيه : و قالت اليهود يد الله مغلولة (425) : ((يهوديان گفتند: دست خدا بسته است )) فرمود: مقصودشان اين نبود كه دست خدا اين چنين است (دست روى دست گذاشته يا دست به گردن است )، بلكه گفتند: خدا از كار فارغ شده و در آفرينش بيش و كم نمى كند. خداى جليل در تكذيب گفتارشان فرمود: غلت ايديهم و لعنوا بما قالوا بل يداه مبسوطتان ينفق كيف يشاء (426) : ((دستهاى خودشان بسته است و به خاطر اين سخن مورد لعنت واقع شدند، بلكه دستهاى او گشاده است و هر گونه بخواهد انفاق مى كند))، (سپس امام فرمود) مگر نشنيده اى كه خداى بزرگ مى فرمايد: يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب :(427) ((خداوند آنچه را خواهد محو و آنچه را خواهد اثبات مى نمايد و ام الكتاب نزد اوست )).(428)


و به سندش از مولايمان امام صادق ، از پدرش ، از پدرانش ، از اميرمؤ منان عليهم السلام روايت كرده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداى بزرگ مقادير را اندازه گيرى و امور تدبير شده را تدبير فرمود به دو هزار سال پيش از آنكه آدم را بيافريند.(429)
و در روايت ديگرى است : خداوند مقادير را اندازه فرمود به پنجاه هزار سال پيش از آنكه آسمانها و زمين را بيافريند.(430)
و با سندش از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت كرده كه : هيچ يك از شما ايمان ندارد تا اينكه به قدر ايمان آورد، خير باشد يا شر، شيرين باشد يا تلخ .(431)
و با سندش از عالم (امام كاظم ) عليه السلام روايت كرده كه چون از كيفيت علم خدا از آن حضرت پرسش شد، فرمود: دانست ، خواست ، اراده كرد، تقدير نمود، فرمان داد و آشكار ساخت (و يا امضا نمود). پس امضا نمود آنچه را فرمان داد، و فرمان داد آنچه را كه مقدر ساخت ، و مقدر ساخت آنچه را اراده فرمود. پس با دانستنش خواست تحقق مى يابد، با خواستش ‍ اراده پيدا مى شود، به اراده اش تقدير وجود مى يابد، با تقديرش فرمان پيدا مى شود و با فرمانش امضا و حتمى شدن تحقق پيدا مى شود، به اراده اش ‍ تقدير وجود مى يابد، با تقديرش فرمان پيدا مى شود و با فرمانش امضا و حتمى شدن تحقق پيدا مى كند. پس ، علم مقدم بر خواست است و خواست در مرحله دوم و اراده در مرحله سوم قرار دارد و تقدير بر حسب فرمانى كه امضاء شده است واقع مى گردد.
از اين رو براى خداى متعال – هرگاه كه بخواهد – در آنچه دانسته و در آنچه براى تقدير اشيا اراده فرموده ((بداء)) و تغيير نظر وجود دارد(432)، و چون فرمان الهى با امضاى آن به وقوع پيوست ديگر بدائى نيست . بنابراين علم به معلوم پيش از بودنش ، و مشيت و خواست در آنچه خواسته شده پيش از عين وجودش ، و اراده در آنچه مورد اراده قرار گرفته پيش از قيامش ، و تقدير اين معلومات قبل از تفصيل و توصيل آنها به صورت عيان و قيام وجود داشته است ، و فرمانى كه با امضاء انجام مى گيرد همان مفعولات و آفريده هاى داراى جسم و قابل ادراك با حواس اند كه وجودشان حتمى و لازم گرديده است ، كه عبارتند از آنچه داراى وجود و روح و وزن و پيمانه است و همه جنبندگان از انسان و جن و پرندگان و درندگان و غير اينها از چيزهايى كه با حواس ادراك مى شوند. پس براى خداى متعال بداء هست در آنچه عين ندارد (و هنوز تحقق و وجود پيدا نكرده است )، و چون عين مفهوم قابل ادراك وقوع پيدا نمود ديگر بدائى نيست – و خدا هر چه بخواهد مى كند -.
خداوند با صفت علم ، اشيا را پيش از بودنشان دانست و با مشيت و خواست ، صفات و حدود آنها را شناخت و پيش از ظاهر ساختنش انشاء نمود، و با اراده آنها را با رنگ و ديگر صفات از يكديگر متمايز ساخت و با تقدير، قوت و روزى آنها را معين ساخت و اول و آخرشان را بشناساند و با قضاء و فرمان ، اماكن آنها را براى مردم آشكار ساخته و مردم را بدانها راه نمود و با امضاء، علتهاى آنها را شرح داده و امرشان را پديدار نمود. اين است تقدير خداى عزيز و دانا.(433)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.