فصل 1. كثرت فرشتگان

باب دوم : فرشتگان مدبر
فالمدبرات امرا
(نازعات /5)
((سوگند به كارگزاران فرمان )).
فصل 1. كثرت فرشتگان
فرشتگان مدبر، موجوداتى روحانى اند مربوط به عالم اجسام ، كه به تناسب كثرت و گوناگونى طبقات اجسام آسمانى و زمينى ، داراى اجناس و انواع و طبقات مختلفى مى باشند. نسبت اين فرشتگان به نفس كلى يعنى ((لوح )) مانند نسبت ساير عقول و ارواح به عقل اول يعنى ((قلم )) است ، و در سخنان پيامبران گذشته عليهم السلام بديشان اشارت رفته كه فرموده اند: ((هر چيزى فرشته اى ويژه دارد)).
و از پيامبر صلى الله عليه و آله درباره كثرت فرشتگان روايت است كه : ((آسمان صدا برآورد و حق داشت كه صدا برآرد، زيرا جاى پايى در آسمان نيست مگر آنكه فرشته اى در آن به حال سجده يا ركوع است .)) (613)
و درباره كثرت فرشتگان زمين فرمود: ((قطره اى از آسمان فرود نمى آيد مگر آنكه فرشته اى با آن است تا آن را در جاى خود نهد.))(614)


و گاهى يكى از آنها داراى نيروهاى چندى است كه با هر نيرويى كارى ويژه انجام مى دهد و آن نيروها فرشتگان نيروها ديگرى هستند كه مسخر قدرت اويند و بسان اعضا و جوارح و بالهاى اويند و خود او جهت وحدت آن نيروها و مشتمل بر تمام آنها به شمار مى رود، زيرا تمام فرشتگان يگانگى در صفت دارند و در آن ها خلط و تركيب وجود ندارد، از اين رو از هر يك با توجه به جهت واحد و قوه واحد تنها يك كار ساخته است ، چنانكه خداى متعال به همين مطلب اشاره دارد آنجا كه از قول آنان حكايت مى كند: و ما منا الا له مقام معلوم (615) ((و نيست از ما مگر آنكه داراى مقام معلومى است )). و به همين دليل ميان آنان رقابت و تضاد و رودررويى صورت نمى گيرد، مثل هر كدام در مرتبه و كار خود مثل حواس (پنجگانه ) است ، كه نه چشم با گوش در دريافت صداها مزاحمتى دارد و نه قوه بويايى با آندو و نه آندو با آن قوه ، بلكه اين خود نوعى از آنهاست چنانكه اشاره خواهيم كرد.
و اين برخلاف رابطه دست و پاست (كه ميان آنها تضاد و برخورد و مزاحمت وجود دارد)، زيرا كه بسا با انگشتان پا به طور ضعيفى چيزى را مى گيرى و با سر ديگرى را مى زنى و با اين دو عضو مزاحم دست كه ابزار گرفتن و زدن است مى گردى . و همين گونه است انسان كه بنفسه كارهاى گوناگونى را انجام مى دهد، كه اين خود نوعى عدول و اعوجاج از عدالت است كه سبب آن اختلاف و گوناگونى صفات انسان و انگيزه هاى مختلف اوست ، زيرا در صفات انسان يگانگى نيست و در نتيجه در كار او هم يگانگى وجود ندارد، از همين روست كه مى بينى گاه خدا را فرمان مى برد و گاه نافرمانى مى كند و اين به خاطر گوناگون بودن انگيزه ها و صفات اوست .
و اين اختلاف و گوناگونى در طبيعت فرشتگان غير ممكن است ، بلكه همگى بر اطاعت و فرمانبرى سرشته شده و در حق آنان مجالى براى نافرمانى وجود ندارد، ناگزير در مورد آنچه به آنان فرمان مى دهد نافرمانى خدا نمى كنند و آنچه را بدان ماءمور مى شوند به انجام مى رسانند، شب و روز به تسبيح مشغولند و سست و خسته نمى شوند، آن كه در ركوع است هميشه در ركوع و آن كه در سجده است تا ابد در سجده و آن كه ايستاده است براى هميشه ايستاده است . و فرمانبرى آنها از خداى بزرگ را از آن جهت كه مجالى براى مخالفت و نافرمانى ندارند مى توان به فرمانبرى پلك چشم تو از خودت تشبيه كرد، زيرا هرگاه بخواهى پلكهاى خود را باز كنى ، براى پلك سالم هيچ تردد و اختلافى نيست كه يك بار فرمان برد و بار ديگر نافرمانى نمايد، بلكه گويى منظر امر و نهى توست كه به محض اشاره تو باز و بسته مى گردد. اين تشبيه از جهتى درست است و از جهتى ديگر نه ، زيرا پلك چشم به هر حركتى كه از آن سر مى زند – يعنى باز و بسته شدن – دانا نيست ولى فرشتگان زنده اند و آنچه مى كنند از روى علم و آگاهى است .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.