فصل 2. اوصاف فرشتگان در نهج البلاغة
در كتاب ((نهج البلاغة ))(754) از امام اميرالمؤ منين عليه السلام نقل است كه در يكى از خطبه هاى خود درباره فرشتگان چنين فرمود: (755)
((سپس خداى سبحان براى جاى دادن در آسمانها و آباد كردن برترين آسمان از ملكوتش ، فرشتگانى بديع و شگفت انگيز آفريد، (756) شكاف راههاى گشاده آسمانها را بدانها پر كرد، و رخنه شكافها را به آنان بياكند(757)؛ و ميان اين شكافها بانگ (758) تسبيح خوانهاست در فردوس بلند رفعت (759) و پس پرده هاى حجاب و سراپرده هاى مجد و عظمت ، (760) و پس اين لرزه و بانگى كه گوشها از آن كر مى شود انوار جلال كبرياست (761) كه چشمها را از نگريستن بدان باز دارد و ناچار خيره بر جاى مانند.
آفريد اين فرشتگان را به گونه گون صور، و اندازه هايى نه چون يكديگر.(762)
فرشتگانى با پروبال (763)، تسبيح گويان عزت ذوالجلال . نه آنچه را كه صنع اوست به خود نسبت دهند،(764) و نه آفرينش چيزى را كه خاص اوست مدعى شوند؛ ((بلكه بندگانى بزرگوارند كه در گفتار بدو پيشى نمى گيرند و فرمانش را كار مى بندند)). آنان را در آن مقامها كه دارند، امين وحى خود ساخت ، و رساندن امر و نهيش را به پيامران ، به گردن ايشان انداخت ، و از دو دلى و ناباورى نگاهشان داشت ؛ و گامى جز در آنچه رضاى اوست نتوانند گذاشت . (765) آنان را به زيارت يارى مدد كرد،(766) و دلهاشان را در پوششى از تواضع و خشوع و آرامش درآورد؛(767) و آسان درهايى (768) به رويشان گشود تا راه ستودن او را به بزرگى دانند، و نشانه هايى روشن گمارد (769) تا خود را به سر منزل توحيدش رسانند. نه سنگينى بار گناهان از پايشان نشاند، و نه گذشت شبان و روزان آنان را دگرگون گرداند. نه تير ناباورى از كمان دو دلى ، ايمان استوارشان را نشانه ساخت ، و نه سپاه بدگمانى بر اردوى ايمان آنان تاخت . نه بيمارى كينه و رشك در آنان رخنه نمود، و نه دست سرگشتگى نور معرفتى را كه در دل داشتند از ايشان ربود، و هيبت و عظمت و بزرگى وى در سينه هاشان جاى گرفت ، و ديو بدانديشى طمع نبست تا قرعه گمراهى به نام آنان زند، و پرده سياه گناه بر روزنه فكرتهاشان تند.
گروهى از آنان درون ابرهاى گرانبار اندرند، و دسته اى فراز كوههاى تناور سركشيده ، و گروهى در تاريكيهاى خاموش شب به سر مى برند. و از آنان دسته اى است كه گامهاشان حد فرودين زمين را بريده (770) و همچون پرچمهاى سفيد درون هوا راه يافته (771) و زير آنها بادى خوش و آرام وزان كه آن پرچمها را نگاه مى دارد و از حدى كه دارند آن سوتر رفتن نگذارد.(772)
پرداختن به پرستش او آنان را از ديگر كار بازداشته (773) و حقيقت ايمان (774) با شناخت خدايشان پيوند داده . يقين بدو چنان آنان را از جز خدا بريده كه شيفته اويند، تنها آنچه نزد اوست مى خواهند، و از ديگرى نمى جويند. شيرينى معرفت او را چشيده اند، و جام مالامال از محبت او نوشيده اند، (775) بيم پروردگار در عمق دل آنان ريشه دوانيده ، (776) آنسان كه پشتشان را از بسيارى طاعت خمانيده .(777) شوق او در دلشان نمرده و درازى مدت شوق ، چشمه جوشان تضرع آنان را از ميان نبرده ، و با نزديكى كه بدو دارند رشته فروتنى از گردن نگذارند، و خودبينى بر آنان دست نيابد تا عباداتى را كه كرده اند افزون شمارند؛ و فروتنى در ساحت بزرگى پروردگار مجالى نداده تا كرده نيك خود را بزرگ انگارند؛ و در طول كوشششان سستى در آنان پديد نشده ، و همچنان مشتاق پروردگارند و به لطف او اميدوارند. زبانشان از طول مناجات خشك نشده و شكرگزارند. به كارى ديگر نپرداخته اند تا بانگ تضرعشان خاموش گردد. در صف طاعات شانه به شانه ايستاده اند، (778) و آسايشى نخواسته ، گردن به فرمان او نهاده اند. غفلت ، عزم استوارشان را سست نكند، و فريب شهوت راه همتشان را نزند. پروردگار دارنده عرش را اندوخته روز حاجت كرده اند(779)، و هنگامى كه مردم به در آفريدگان رفته اند، آنان به رغبت روى به آفريننده آورده اند.
پرستش او را نهايتى ندانند، و آنچه آنان را شيفته طاعت وى كرده ، تخم محبت است كه در دل پرورانند و هيچ گاه دل از بيم و اميد او برندارند. ريشه بيم آنان نبرد تا در كوشش سست شوند، و طمع آنان را اسير خود نكرده تا سعى اندك و سريع را بر كوشش بسيار ترجيح دهند. (780) كرده خود را بزرگ نشمارند كه اگر چنين كنند اميدوارند و اميد نگذارد تا از پروردگار بيمى در دل آرند. شيطان بر آنان چيره نشده تا در پروردگار خود اختلاف آرند؛ و راه جدايى نگيرند، چه برخوردى بد با يكديگر ندارند. نه كينه و رشك بر آنان دست يافته ، و نه دو دلى و خواهشهاى نفسانى از هم جدايشان كرده و صف وحدتشان را شكافته .
بندگان ايمانند، و پيوسته در بند آنند. نه ميل از حق ، نه برگشتن از راه درستى ، نه درنگ كردن ، و نه سستى هرگز تواند آنان را از بند ايمان رهاند. در آسمانهاى تو بر تو جايى به اندازه پوستى گستريده يافت نشود، جز آنكه فرشته اى بر آن سجده كنان است يا چالاك در راه پرستش روان . درازى مدت فرمانبردارى بر معرفت آنان بيفزايد، و عزت پروردگار عظمت او را در دلهاشان بيشتر مى نمايد)).(781)