فصل 1. اوصاف فرشتگان در آيات و روايات

باب هشتم : در اصناف فرشتگان و آفرينش ابتكارى آنها
جاعل الملائكة رسلا اولى اجنحة مثنى و ثلاث و رباع يزيد فى الخلق ما يشاء.
(فاطر /1)
((خدايى كه فرشتگان را فرستادگانى ساخته داراى بالهاى دوگانه و سه گانه و چهارگانه ، و آنچه بخواهد در آفرينش مى افزايد.))

فصل 1. اوصاف فرشتگان در آيات و روايات
فرشتگان در زبان شرع داراى صفاتى شگفت و اوصافى غريب اند كه بر پاره اى از عظمت خداى بزرگ و آفرينش ابتكارى و شگفت انگيز او دلالت دارد، و ما پاره اى از آنها را در چند فصل مى آوريم (و برخى را مقدارى شرح مى دهيم ):


يكى از اوصاف آنها كه در شرع وارد شده آن است كه آنان فرستادگان خدا و داراى بالهايى هستند چنانكه در آيه بالا آمده است . و از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت است كه : فرشتگان سه قسم : قسمى داراى دو بال ، قسمى داراى سه بال ، و قسمى داراى چهار بال اند)). اين حديث را در ((كافى )) آورده است .(734)
و در بعضى اخبار است كه : جبرئيل داراى ششصد بال است .(735)
(يكى از عارفان گويد: بال فرشتگان به گونه اى است كه فرشتگان مى توانند به وسيله آنها به سوى كسانى كه در رتبه پايين آنان قرار دارند فرود آيند و آن نيرو را ندارند كه بتوانند بدان وسيله مقام بالاتر از خود فرا روند، و چون با آن بال به مقام فروتر از خود نزول كردند دو مرتبه از آن مقام بالا آمده به مقام خودشان بر مى آيند و از آن بالاتر نتوانند رفت . از اين رو بالها را تنها براى نزول به فرشتگان داده اند، چنانكه بال پرنده براى صعود به آن داده شده است ، و اگر پرنده اى فرود آيد اين فرود مطابق طبع اوست و چون بالا رود با بال بالا مى رود. ولى فرشته برخلاف اين است ، وقتى فرود مى آيد با بالش ‍ فرود مى آيد و چون صعود مى كند به حسب طبع اوست . بنابراين ، بال فرشتگان براى نزول به مقام پايين تر، و بال پرنده براى صعود به مقام بالاتر است . و اين براى آن است كه هر موجودى عجز خود را بشناسد و بداند كه نمى تواند بيش از طاقتى كه خداوند به او عطا فرموده كار كند. پس همگى در تحت خوارى حصر و تقييد و عجز گرفتارند تا كمال مطلق ، جلال خداى را باشد و بس ، خدايى كه جز او خدايى نيست و والا و بزرگ است . و فرشتگان مدارج و معارجى دارند كه بدان سو بالا مى روند، ولى بالا نمى رود مگر آن كه فرود آمده ، پس عروج او رجوع (به مقام اول ) خواهد بود)(736)،(737)
ويژگى ديگر، قرب آنها به خداست از لحاظ شرف و كرامت : و من عنده لا يستكبرون (738) ((و آنان كه نزد اويند…))، بل عباد مكرمون (739) ((بلكه بندگانى گرامى اند)).
ويژگى ديگر، عصمت آنها از گناهان و معاصى است : لا يعصون الله ما امرهم و يفعلون ما يؤ مرون (740) ((خدا را در آنچه فرمانشان دهد نافرمانى نمى كنند و آنچه را بدان ماءمورند انجام مى دهند)).
عصمت آنان از اين روست كه معصيت و نافرمانى در حقيقت عبارت است از مخالفت قوه پايين تر با قوه بالاتر آن گاه كه در موارد اختلاف اغراض و انگيزه ها بتواند داراى دستيابى به هدف برتر كارى انجام دهد، و اين در مورد چيزى تصور دارد كه ذات و وجود او از تركيب نيروها و طبيعتهاى متضاد قوام يافته باشد، در صورتى كه فرشتگان به ويژه فرشتگان عليين از اين تركيب منزه اند.
ويژگى ديگر، مواظبت آنان بر عبادت و پرستش خداست : يسبحون الليل و النهار لا يفترون (741) ((شب و روز به تسبيح حق مشغولند و سستى نمى كنند))، و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك (742) ((و ما تو را تسبيح مى گوييم و تقديست مى نماييم ))، و انا لنحن الصافون ، و انا لنحن المسبحون (743) ((و همانا ما صف زنندگانيم ، و همانا ما تسبيح كنندگانيم )).
ويژگى ديگر، پيشدستى كردن آنان در انجام فرمان خدا از روى بزرگداشت اوست : فسجد الملائكة كلهم اجمعون (744) (((همين كه فرمان خدا به سجود بر آدم رسيد،) بى درنگ همه فرشتگان تمامى سجده كردند.))
ويژگى ديگر: آنان جز به وحى و فرمان خدا كارى نمى كنند: لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعلمون (745) ((در سخن بر او پيشى نگيرند، و به فرمان او عمل مى كنند)).
ويژگى ديگر: آنان با اينكه عبادت فراوان دارند و هرگز بر گناهان و لغزشها اقدام نمى كنند، هراسان و انديشناكند گويا از روى خاكسارى در برابر عظمت خدا و شرم از قهاريت او عبادات خود را گناه مى شمرند: يخافون ربهم من فوقهم (746) ((از پروردگارشان كه بالاى سر آنهاست مى ترسند))، و هم من خشيته مشفقون (747) ((و آنان از ترس ‍ خدا هراسانند))، حتى اذا فزع عن قلوبهم قالوا ماذا قال ربكم قالوا الحق (748) ((تا چون بيم و نگرانى از دلهاشان برداشته شود گويند…))
در يكى از تفاسير (749) روايت كرده است كه : چون خداى سبحان به وحى سخن گويد اهل آسمان آن را مانند صداى قدحى كه بر سنگى زنند و بشكند مى شنوند و بيم مى كنند، و چون وحى به پايان رسد برخى به برخى ديگر گويند: پروردگارتان چه گفت ؟ گويند: حق گفت ، و او والا و بزرگ است .
و بيهقى در كتاب ((شعب الايمان )) از ابن عباس رضى الله عنه روايت كرده است : در اين بين كه رسول خدا صلى الله عليه و آله با جبرئيل عليه السلام در گوشه اى بودند ناگاه افق آسمان شكافته شد، در اين حال جبرئيل كم كم كوچك شد و اجزائش در يكديگر فرو مى رفت و به زمين نزديك مى شد و ناگاه فرشته اى در برابر رسول خدا صلى الله عليه و آله قرار گرفت و عرضه داشت : اى محمد، پروردگارت تو را سلام مى رساند و مخير مى سازد كه پيامبرى پادشاه باشى يا پيامبرى بنده . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل با دست اشاره كرد كه تواضع كن (و بندگى را بپذير). من دانستم كه او خيرخواه من است ، از اين رو در پاسخ گفتم : بنده اى پيامبر خواهم بود. آن فرشته به آسمان بالا رفت . من گفتم : اى جبرئيل ، مى خواستم درباره اين فرشته از تو بپرسم ، ولى حال تو را به گونه اى ديدم كه مرا از پرسش ‍ بازداشت ؛ اين كيست اى جبرئيل ؟
گفت : اين اسرافيل است كه از روزى كه خداوند او را آفريده روى دو پا ايستاده و ديده فروهشته و چشم برنمى دارد، و ميان پروردگار و او هفتاد نور است ، كه به هيچ نورى نزديك نمى شود مگر آنكه مى سوزد. در برابرش لوح محفوظ قرار دارد، و چون خداوند درباره كارى از آسمان به زمين فرمانى صادر كند آن مطلب در پيشانى او رقم مى خورد؛ اگر آن كار وظيفه من باشد مرا بدان فرمان مى دهد، و اگر وظيفه ميكائيل باشد او را بدان فرمان مى دهد، و اگر وظيفه عزرائيل باشد او را بدان فرمان مى دهد.
گفتم : اى جبرئيل ، تو ماءمور چه هستى ؟ گفت : بادها و حيات .
گفتم : ميكائيل ماءمور چيست ؟ گفت : گياهان .
گفتم : ملك الموت ماءمور چيست ؟ گفت : گرفتن جانها. و من پنداشتم كه براى بر پا شدن رستاخيز فرود آمده است ، و آن حال كه در من ديدى نبود جز ترس از برپايى رستاخيز.(750)
ويژگى ديگر، نيروى فراوان آنهاست ، زيرا هشت تن از آنها عرش را كه شامل كرسى است و خود كرسى آسمانها و زمين را دربردارد حمل مى كنند، و از عرش در يك لحظه فرود مى آيند با آنكه عرش را هيچ فهمى ادراك نمى كند: تعرج الملائكة و الروح اليه فى يوم كان مقداره خمسين الف سنة (751) ((فرشتگان و روح به سوى او بالا مى روند در روزى كه مقدار آن پنجاه هزار سال است )).
نيروى جبرئيل به حدى بود كه كوههاى قوم لوط و شهرهاى آنان را به يكبار برداشت و زير و رو كرد. و نيروى صاحب صور (اسرافيل ) به پايه اى است كه با يك دميدن او هر كه در آسمانها و زمين است بيهوش مى شود و با دميدن دوم او همگى زنده مى گردند.
و در خبر است كه : اسرافيل صاحب شاخ است (شاخى كه در آن مى دمد و به منزله بوق اوست ). خداى متعال لوح محفوظ را از درى سفيد كه هفت برابر فاصله آسمان تا زمين است آفريده و آن را به عرش آويخته است و آنچه تا روز قيامت شدنى است در آن نوشته شده است . و اسرافيل چهار بال دارد: بالى در مشرق و بالى در مغرب و بالى كه خود را بدان مى پوشاند و سر و صورت خود را از ترس خداى جبار بدان مى پوشد (752) و چشم خود را به سوى عرش دوخته و يكى از پايه هاى عرش بر دوش اوست و عرش را تنها با قدرت الهى حمل مى كند، زيرا وى از ترس خدا مانند گنجشك كوچك مى شود.
هرگاه خداوند حكم چيزى را در لوح صادره كند وى را از چهره كنار مى زند و به حكم و فرمانى كه خداوند صادر فرموده مى نگرد. هيچ فرشته اى از اسرافيل به عرش نزديكتر نيست و با اين حال ميان او و عرش هفت حجاب است كه ميان هر حجابى با حجاب ديگر پانصد سال است . ميان جبرئيل و اسرافيل هفتاد حجاب است . اسرافيل ايستاده و صور را روى ران چپ خود نهاده و سر صور بر دهان او قرار دارد و منتظر است كه چه زمانى او را فرمان دهند تا در آن بدمد. چون مدت دنيا سپرى شود، صور به جهت اسرافيل نزديك شده و اسرافيل بالهاى خود را جمع مى كند و در صور مى دمد، و ملك الموت يك دست خود را زير زمين هفتم مى برد و ارواح اهل آسمانها و زمين را مى گيرد، و در زمين جز ابليس و در آسمانها جز جبرئيل و ميكائيل و عزرائيل كسى نمى ماند، و اينانند كه خداوند آنان را (از جمله بيهوش ‍ شوندگان به بفخ صور) استثنا كرده و فرمود: الا من شاء الله ((مگر آن كس كه خدا خواهد)).
و از امام زين العابدين عليه السلام روايت است كه : خدا را فرشته اى است كه او را خرقائيل گويند، هيجده هزار بال دارد كه ميان هر بال با بال ديگر پانصد سال فاصله است . روزى به خاطرش رسيد كه آيا بالاى عرش هم چيزى هست ؟ خداوند به همان اندازه بال بر او افزود و داراى سى و شش ‍ هزار بال شد كه ميان هر بال با بال ديگر پانصد سال فاصله است . سپس ‍ خداوند به او وحى كرد: اى فرشته ، پرواز كن ، وى مقدار بيست هزار سال پرواز كرد و به سر يك پايه از پايه هاى عرش نرسيد، باز هم خداوند به بالها و نيروى او افزود و فرمانش داد كه پرواز كن ، او سى هزار سال ديگر پرواز كرد و باز هم به پايه عرش نرسيد. خداوند به او وحى كرد: اى فرشته ، اگر تا روز نفخ صور هم با اين بالها و نيرويت پرواز كنى به ساق عرش من نخواهى رسيد، فرشته گفت : سبحان ربى الاعلى ، از اين رو پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين ذكر را در سجده هاى خود قرار دهيد.(753)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.