فصل 5. خروس عرش و فرشته اى از آتش و برف
و در همان كتاب با سند خود از ابن عباس از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت نموده كه فرمود:
خداوند متعال خروسى دارد (795) كه پاهايش در زير زمين هفتم و سرش در كنار عرش است و گردن خود را به زير عرش خم مى كند. و خداوند يكى از فرشتگان را چنان آفريده كه پاهايش در زيرزمين هفتم است و به اندازه كشش زمين ها قد كشيده تا از آن ها سربرآورده و به افق آسمان رسيده و از آن نيز بالاتر رفته تا شاخش به عرش رسيده است و مى گويد: سبحانك ربى .
و آن خروس داراى دو بال است كه وقتى آن ها را مى گشايد از مشرق و مغرب مى گذرد. چون آخر شب فرا رسد بالهايش را مى گشايد و به هم مى زند و صدا به تسبيح بلند مى كند و مى گويد: سبحان الله الملك القدوس ، سبحان الله الكبير المتعال القدوس . لا اله الا الله الحى القيوم . وقتى چنين كند همه خروسهاى زمين نيز تسبيح گويند و بال و پر مى زنند و صدا بلند كنند، و چون آن خروس در آسمان هلاكت شود خروسهاى زمين هم ساكت گردند.
چون پاسى از سحر فرا رسد باز بال گشايد و بالهايش از مشرق و مغرب بگذرد و بال زند و صدا به تسبيح بلند كند و گويد: سبحان الله العظيم ، سبحان الله العزيز القهار، سبحان الله ذى العرش المجيد، سبحان الله رب العرش الرفيع . وقتى چنين كند خروسهاى زمين نيز تسبيح گويند، و هرگاه او بجنبد خروسهاى زمين هم بجنبند و او را با تسبيح و تقدس خداوند پاسخ گويند. آن خروس پر سپيدى دارد كه تا حال به آن سپيدى نديده ام ، و زير آن پر سپيد پر سبزى دارد كه تا حال به آن سبزى نديده ام ، و پيوسته مشتاق هستم كه به پر آن خروس بنگرم . (796)
و به همان سند از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت نموده كه فرمود:
خداوند متعال فرشته اى دارد كه نيم بالاى تن او آتش و نيم پايين تنش برف است ، نه آتش آن برف را آب مى كند و نه برف آن آتش را خاموش مى سازد، و او ايستاده و با صداى بلند فرياد برمى آورد: ((منزه خدايى كه گرماى اين آتش را بازداشت تا اين برف را آب نكند، و سرماى اين برف را بازداشت تا گرماى اين آتش را خاموش نسازد. اى سازش دهنده ميان برف و آتش ، ميان دلهاى مؤ منان بر اساس طاعت خود الفت و سازش افكن .)) (797)
و نيز با همين سند از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت نموده كه فرمود:
خداوند متعال فرشتگانى دارد كه هر گوشه از بدنشان با صداى خاص خود تسبيح و حمد خدا مى گويد؛ آنان از شدت گريه و بيم از خداوند نه سر بر آسمان برمى دارند و نه سر به زير افكنده به پاهاشان بنگرند.(798)