فصل 3. هدف خلقت ، انسان كامل يعنى امام است

فصل 3. هدف خلقت ، انسان كامل يعنى امام است
بدان كه هدف نهايى و فايده بزرگ از ايجاد عالم حسى آفرينش انسان است ، و هدف نهايى آفرينش انسان رسيدن او به بالاترين درجه كمال و اتصال به ملا اعلى و شناخت معبود واقعى و بندگى كامل اوست ، چنانكه فرموده : و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون (885) ((و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.))
بنابراين آفرينش ساير كائنات از جماد و نبات و حيوان ، يكى براى ضرورت زندگى انسان است تا انسان آنها را به خدمت گرفته و از آنها بهره مند گردد، و ديگر آنكه بازمانده موادى كه اصل آنها در آفرينش به كار رفته بى استفاده نماند. زيرا حكمت الهى و رحمت رحمانى اقتضا دارد كه هيچ حقى از حقوق از دست نرود، بلكه هر آفريده اى به هر اندازه از سعادت كه شايستگى و استعداد و توان آن را دارد دست يابد.
دليل اينكه انسان هدف اصلى است از ميان تمام كاينات ، آن است كه خداى بزرگ همه كاينات را به تسخير او در آورده است ، چنانكه فرموده : و سخر لكم ما فى السموات و ما فى الارض (886) ((و آنچه را در آسمانها و زمين است مسخر شما كرد)).
و سخر لكم الليل و النهار و الشمس و القمر، و النجوم مسخرات بامره ان فى ذلك لايات لقوم يعقلون ((و شب و روز و خورشيد و ماه را مسخر شما كرد، و ستارگان مسخر فرمان اويند، همانا در اين كار نشانه هايى است براى مردمى كه خرد را كار بندند.))
و ما ذراءلكم فى الارض مختلفا الوانه ان فى ذلك لاية لقوم يذكرون (887) ((و نيز در آنچه براى شما در زمين به رنگهاى گوناگون آفريد، كه همانا در اين كار نشانه اى است براى مردمى كه ياد كنند و پند گيرند.))
يكى از محققان گويد: تسخير دو گونه است : حقيقى و غير حقيقى .
تسخير غير حقيقى سه گونه است :
الف – پايين ترين آن تسخير وصفى عرضى است ، مانند تسخير خدا روى زمين و آنچه را در آن است براى انسان جهت كشت و زرع و مانند آن : و سخر لكم ما فى الارض جميعا. (888)
و مانند تسخير كوهها و معدنها: جعل لكم مما خلق ظلالا و جعل لكم من الجبال اكنانا و جعل لكم سرابيل تقيكم الحر و سرابيل تقيكم باسكم (889) ((و براى شما از آنچه آفريد سايه هايى قرار داد، و از كوهها براى شما پناهگاههايى آفريد، و براى شما جامه هايى آفريد كه شما را از گرما نگه مى دارد و جامه هايى كه شما را در جنگهاتان حفظ مى كند)).
و مانند تسخير درياها: و هو الذى سخر البحر لتاءكلوا منه لحما طريا و تستخرجوا منه حلية تلبسونها و ترى الفلك مواخر فيه و لتبتغوا من فضله و لعلكم تشكرون (890) ((و اوست كه دريا را رام كرد تا گوشت تازه از آن بخوريد و زيورهايى از آن بيرون آوريد كه مى پوشيد، و در آن كشتى ها را بينى كه امواج را مى شكافند، و تا از فضل (روزى ) او بجوييد و باشد كه سپاس گزاريد)).
و مانند تسخير كشتى ها: و سخر لكم الفلك (891) ((و كشتى ها را مسخر شما كرد.))
و مانند تسخير درختان براى كاشتن و بهره بردارى از ميوه ها و مانند آن : كلوا من الثمرات (892) ((از ميوه ها بخوريد)). كلوا و ارعوا انعامكم (893) ((بخوريد و چهارپايانتان را بچرانيد.))
هو الذى انزل من السماء ماء لكم منه شراب و منه شجر فيه تسيمون . ينبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل و الاعناب (894) ((اوست كه از آسمان براى شما آبى فرستاد كه از آن مى نوشيد و از آن درختى مى رويد كه در آن (چهارپايانتان را) مى چرانيد. با آن براى شما كشت و زيتون و خرما و انگورها مى روياند)). تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا (895) ((كه از آن (ميوه هاى خرما و انگور) شراب و روزيى نيكو برمى گيريد)). الذى جعل لكم من الشجر الاخضر نارا فاذا انتم منه توقدون (896) ((همو كه براى شما از درخت سبز (و تر) آتش پديد كرد كه از آن آتش ‍ مى افروزيد)).
و مانند تسخير جنبندگان و چهارپايان براى سوارى و جلوه گرى و باربردارى : انا خلقنا لهم مما عملت ايدينا انعاما فهم لها مالكون . و ذللناها لهم فمنها ركوبهم و منها ياكلون (897) ((ما براى آنان از محصول كار دست خويش چارپايانى آفريديم كه ايشان مالك آنهايند. و آن ها را براى آنان رام كرديم ، پس برخى را سوار شدند و برخى را بخورند)). و الانعام خلقها، لكم فيها دف ء و منافع و منها تاءكلون . و لكم فيها جمال حين تريحون و حين تسرحون . و تحمل اثقالكم الى بلد لم تكونوا بالغيه الا بشق الانفس ان ربكم لرووف رحيم . و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و زينة . (898) ((و چارپايان را آفريد كه در آنها براى شما پوشش گرم و سودها(ى ديگرى ) است ، و از (شير و گوشت ) آنها مى خوريد. و شما را در آنها شبانگاه كه از چراگاه باز مى آريد و بامدادان كه به چراگاه مى بريد نشانى از آرايش و شكوه است . و بارهاى شما را به شهرى مى برند كه جز به دشوارى و رنج خويشتن نمى توانستيد به آن رسيد؛ همانا پروردگار شما رئوف و مهربان است . و اسبان و استران و خران را (آفريد) تا بر آنها سوار شويد و (شما را) آرايشى باشد)).
و مانند تسخير زنان و كنيزان براى توليد نسل : نساؤ كم حرث لكم (899) ((زنانتان كشتزار شمايند.))
ب – و مرحله متوسط آن تسخير طبيعى است ، و آن تسخير لشكر قواى نباتى و جايها و اعضاى آنها براى انسان است جهت تغذيه و رشد و توليد و جذب و امساك و هضم و دفع و صورتگرى و شكل دادن .
ج – و بالاترين مرتبه آن تسخير نفسانى است ، و آن تسخير (ملكوت ) حواس (و ملك اعضاى آنها) است كه خود بر دو نوع است : يك نوع از عالم شهادت و ظاهر، و نوع ديگر از عالم غيب .
نوع اول ، قدرت خلاف و سركشى ندارند، مثلا وقتى چشم را فرمان باز شدن دهد باز مى شود، و چون زبان را به گفتن دستور دهد و جزما حكم دهد سخن مى گويد: و چون پا را فرمان حركت دهد حركت مى كند، و همچنين است ساير اعضاى ظاهر.
و نوع دوم نيز چنين است ، جز اينكه قوه و هم فطرتا شيطنت دارد، و اغواى شيطان را مى پذيرد و با عقل در مقاصد برهانى ايمانى وى به معارضه برمى خيزد، از اين رو نيازمند به تاءييد جديد اخروى از سوى خدا دارد تا آن را مقهور سازد و بر آن غالب آيد و تاريكيهاى آن را دور سازد.
اما تسخير حقيقى : عبارت است از اينكه خداوند معانى عقلى الهى را براى انسان كامل مسخر فرموده : و او مى تواند با نيروى باطنى خود آن را صورتهايى روحانى سازد و يا مثالهايى غيبى موجود در عالم عقلى و خيالى قرار دهد، و اشيا را با انتزاع آنها از جزئيات ، از عالم شهادت به عالم غيب انتقال دهد، و با امداد الهى از اسم ((قابض )) او ارواح را از اجسام برگيرد در حالى كه از عالم دنيا به آخرت بازگشت نموده و از حالت تفرقه و جدايى به حال جمع و ديدار، انقلاب حاصل نمايد. (پايان سخن آن محقق ).
و چون ثابت شد كه اين عالم جسمانى به خاطر انسان آفريده شده است ، بنابراين فرشتگانى كه اين عالم را اداره مى كنند همگى خادم اويند و براى او مسخر شده اند و فرمانبر او مى باشند، آسمانى باشند يا زمينى ، موكل به او باشند يا به آنچه براى او آفريده شده است .
خلاصه هدف اصلى از آفرينش موجودات به طور مطلق وجود انسان كامل است كه جانشين خدا در زمين است ، چنانكه در حديث قدسى بدان اشارت رفته كه : يابن آدم ، خلقت الاشياء لاجلك ، و خلقتك لاجلى . (900) ((اى آدميزاده ، همه چيز را براى تو آفريدم و تو را براى خودم .))
و در حديث مشهور ديگرى خطاب به پيامبر ما صلى الله عليه و آله آمده است : لولاك لما خلقت الافلاك . ((اگر تو نبودى افلاك را نمى آفريدم .))
و از امامان اهل بيت عليهم السلام روايت است : نحن صنائع الله ، و الناس بعد صنائع لنا، مصنوعين لاجلنا. (901)
((ما دست پروردگان خداييم ، و مردم از آن پس دست پروردگان ما هستند و به خاطر ما آفريده شده اند)).
و از پيامبر صلى الله عليه و آله در حديثى طولانى خطاب به اميرمؤ منان عليه السلام روايت است : ((خداى متعال پيامبران مرسل خود را به فرشتگان مقرب خويش برترى بخشيده ، و مرا بر همه پيامبران و رسولان برترى داده است ، و پس از من برترى از آن تو و امامان پس از توست ، و فرشتگان بى شك خدمتگزاران ما و دوستان ما هستند. اى على ، آنان (فرشتگانى ) كه عرش را به دوش مى كشند و آنان كه در پيرامون آنند به حمد پروردگارشان تسبيح مى گويند و براى كسانى كه به پروردگارشان و به ولايت ما ايمان آورده اند آمرزش مى طلبند. اى على ، اگر ما نبوديم خداى متعال نه آدم آفريده بود و نه حوا، نه بهشت و نه دوزخ ، و نه آسمان و نه زمين …)) (902) و ادامه آن در آينده خواهد آمد.
و از مولايمان امام صادق ، از پدرش امام باقر، و او از پدرش امام سجاد عليهم السلام روايت است كه : ((ما امام مسلمانان ، حجتهاى خدا بر جهانيان ، آقاى مؤ منان ، پيشواى سپيدرويان و سرور مؤ منانيم ، و ما امان اهل زمينيم چنانكه ستارگان امان اهل آسمانند، و ماييم كه خداوند به سبب ما آسمان را نگه داشته تا بر زمين فرو نيفتد جز به اذن او، و به سبب ما زمين را نگاه داشته تا اهل خود را نلرزاند، و به سبب ما باران مى فرستد و رحمت (ابرها) را مى گستراند و بركات زمين را بيرون مى آورد، و اگر از ما كسى در زمين نبود زمين اهل خود را فرو مى برد.
سپس فرمود: و زمين از آن روز كه خدا آدم را آفريده است از حجت الهى ظاهر آشكار يا غايب پنهان ، خالى نبوده و تا بر پا شدن قيامت نيز از حجت الهى خالى نخواهد ماند، و اگر چنين نبود خدا عبادت نمى شد.
راوى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم : پس مردم چگونه از حجت غائب پنهان بهره مى برند؟ فرمود: همان گونه كه از خورشيد پشت پرده (ابر) بهره مند مى گردند)).
اين دو حديث را شيخ صدوق در ((اكمال الدين و اتمام النعمة )) (903) روايت نموده ، و اخبار در اين معنا فراوان است .
چون اين مطلب ثابت شد، ثابت مى گردد كه بايد در هر زمانى خليفه اى باشد تا امور بدو سامان گيرد و نوع انسانى دوام يابد و شهرها امنيت پيدا كند و بندگان هدايت يابند و آسمانها و زمين ها بدو نگاه داشته شوند، و اگر چنين نباشد همه اينها نابود و بيهوده خواهد بود چرا كه به سوى هدفى رهسپار نيستند و به سرانجامى بازگشت ندارند و از اين رو از بين رفته و ويران مى گردند و زمين اهل خود را فرو خواهد برد، چنانكه در حديث گذشته (904) آمده است :
((پس اگر خداوند آفريدگان را بدون خليفه مى آفريد، بى شك آنان را در معرض نابودى قرار داده بود)). و از همين روست كه چون خداوند – عزوجل – خواست مردم را بيافريند فرمود: انى جاعل فى الارض ‍ خليفة (905): ((من در زمين جانشين قرار خواهم داد.))
پس با خليفه (جانشين ) پيش از خليفه (آفريدگان ) آغاز كرد، و معلوم است كه حكيم دانا با اهم آغاز مى كند نه با اعم . و تصديق اين مطلب فرمايش ‍ مولايمان امام صادق عليه السلام است كه در حديث صحيح فرمود:
الحجة قبل الخلق ، و بعد الخلق ، و مع الخلق . (906)
((حجت پيش از آفريدگان و پس از آفريدگان و با آفريدگان هست .))
و خداوند (عزوجل ) فرموده :
((پس اگر اينان بدان كافر شوند، تحقيقا ما قومى را بدان موكل ساخته ايم كه كافر بدان نمى باشند.)) (907)
اين آيه دلالت دارد بر آنكه هيچ زمانى از حافظ دين ، پيامبر باشد يا امام ، خالى نيست .
و نيز فرموده :
((هيچ امتى نيست جز آنكه هشداردهنده اى در ميان آنها بوده است )). (908)
اين آيه در همه امتها عموميت دارد، و عموميت مى رساند كه در هر زمانى كه امت مكلفى در آن مى زيسته است نذير و هشداردهنده اى وجود داشته است . در زمان انبياء عليهم السلام خودشان منذر امتها بوده اند و در زمانهاى ديگر ائمه عليهم السلام منذر بوده اند.
و نيز خداى سبحان فرموده :
((و روزى كه در ميان هر امتى گواهى را از خودشان بر خودشان برانگيزيم .)) (909)
و نيز فرموده :
((پس چگونه است آن گاه كه از هر امتى گواهى بياوريم ، و تو را بر آنان گواه آوريم ؟))(910).
و پيامبر صلى الله عليه و آله از طرق چندى و به الفاظ گوناگون فرموده :
((در هر نسلى از امت من عادلانى از خاندانم وجود دارند كه تحريف تندروان ، و ادعاها و پيرايه هاى اهل باطل ، و تاويل نادانان را از دين مى زدايند.))

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.