فصل 5.بشارتهاى كسانى ديگر

فصل 5.بشارتهاى كسانى ديگر
و از كسانى كه از امر او با خبر بود و به انتظار خروجش به سر مى برد و براى به دست آوردن دين حنيف در جستجوى حضرت بيرون شد و در راه به قتل رسيد زيد بن عمرو بن نفيل است ، كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره او فرمود: او در روز قيامت به صورت يك امت خواهد آمد.(1012)
و از آنهاست : سلمان فارسى رضى الله عنه و داستانش مشهور است .(1013)
ايمان عبدالمطلب و ابوطالب
و از آنهاست : عبدالمطلب و ابوطالب ، زيرا آن دو از شناساترين و داناترين عالمان به شاءن پيامبر صلى الله عليه و آله بودند و اين را از اهل جهل و كفر و گمراهى پنهان مى كردند و آن حضرت را به نهايت بزرگ مى داشتند.(1014)
عبدالمطلب مى گفت : ((به خدا سوگند او را شاءن بزرگى است ، من مى دانم كه روزى خواهد آمد كه او سرور شما باشد، من عزت او را چنان مى بينم كه بر همه مردم سرورى مى يابد)) سپس ابوطالب را به حفظ و تربيت و پيروى او سفارش كرد، و او پذيرفت و خدا را بر آن گواه گرفت .
شيخ صدوق در ((اكمل الدين )) گويد: ابوطالب مؤ من بود اما اظهار شرك مى كرد و ايمانش را پنهان مى داشت تا بتواند به خوبى از حضرتش حمايت كند.
و به سندش از امام صادق عليه السلام روايت نموده كه فرمود: ابوطالب اظهار كفر نمود و ايمانش را پنهان داشت ، و چون وفات او فرا رسيد خداوند به رسول خدا صلى الله عليه و آله وحى كرد كه از مكه بيرون شو، زيرا ديگر در آنجا ياورى ندارى . پس پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه هجرت نمود.
و به سندش از اصبغ بن نباته روايت نموده كه گفت : از اميرمؤ منان عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: به خدا سوگند نه پدرم و نه جدم عبدالمطلب و نه هاشم و نه عبد مناف هيچ كدام هرگز بتى نپرستيدند. گفتند: پس چه مى پرستيدند؟ فرمود: به سوى كعبه بنابر دين ابراهيم عليه السلام نماز مى گزاردند و به دين او تمسك داشتند. (1015)
و در كتاب ((درالنظيم )) از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: ((جبرئيل بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد و گفت : اى محمد، خداوند تو را سلام مى رساند و مى فرمايد: من آتش را بر صلبى كه تو را فرود آورده و شكمى كه تو را بار كشيده و دامنى كه تو را پروريده حرام كردم .)) يعنى بر عبدالله و آمنه و ابوطالب و فاطمه بنت اسد.(1016)
و در كتاب ((بشارة المصطفى لشيعة المرتضى )) از امام صادق از پدرانش ‍ عليهم السلام روايت كرده كه : روزى اميرمؤ منان عليه السلام در رحبه نشسته و مردم گرد حضرتش اجتماع كرده بودند كه مردى برخاست و گفت : اى اميرمؤ منان ، شما منزلتى چنين نزد خدا داريد و پدرتان در آتش دوزخ عذاب مى شود؟! فرمود: ساكت باش – خدا دهانت را بشكند – سوگند به خدايى كه محمد را به حق برانگيخت اگر پدرم درباره تمام گناهكاران روى زمين شفاعت كند خداوند شفاعت او را مى پذيرد، آيا ممكن است پدرم به آتش دوزخ عذاب شود با آنكه پسرش قسمت كننده (بهشت و) دوزخ است ؟
سپس فرمود: سوگند به خدايى كه محمد را به حق برانگيخت همانا نور ابوطالب در روز قيامت نور همه آفريدگان را خاموش كند (بر همه نورها فائق مى آيد) مگر پنج نور را: نور محمد، نور من ، نور فاطمه و نور حسن و حسين و امامان از اولاد حسين . زيرا نور ما را خداوند دو هزار سال پيش از آفرينش ‍ آدم آفريد.(1017)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.