فصل 7. داستان ولادت پيامبر صلى الله عليه و آله

فصل 7. داستان ولادت پيامبر صلى الله عليه و آله
روايت است كه چون آمنه مادر پيامبر صلى الله عليه و آله باردار شد مى گفت : من متوجه باردارى خود نشدم و مانند زنهاى ديگر در خودم سنگينى احساس نكردم جز آنكه از قطع شدن حيض خود متعجب شدم ، و بين خواب و بيدارى بودم كه كسى نزد من آمد و گفت : آيا مى دانى كه باردار شده اى ؟ و گويا گفتم : نمى دانم . گفت : تو به سرور و پيامبر اين امت باردار شده اى .
سپس چندى گذشت تا به هنگام وضع حمل فرا رسيد، همان شخص آمد و گفت : بگو: ((او را به خداى يگانه از شر هر حسودى پناه دادم )). سپس او را محمد نام كن . من اين مطلب را براى زنان آشنا باز گفتم ، گفتند: به بازويت آهنى ببند. من بارها بستم و پاره شد و ديگر نبستم .)) (1021)
و در روايت ديگرى گفته است : ((چون او را به زمين نهادم نورى از او بيرون شد كه ميان مشرق و مغرب بدان روشن گشت ، سپس بر روى دستهاى خود روى زمين افتاد، آن گاه مشتى خاك برگرفت و سر به آسمان برداشت )). برخى از دانشمندان اهل كتاب اين كار او را چنين تاويل كردند كه او بر سراسر زمين حكومت مى كند و زمين در قبضه قدرت او در مى آيد و فرمانى از آسمان براى او خواهد آمد.(1022)
و روايت است : ((چون پيامبر صلى الله عليه و آله متولد شد سر به آسمان برداشت سپس براى خدا به سجده افتاد. پيامبر ناف بريده و ختنه كرده و بدون نياز به كار قابله و پزشك ، پاك و پاكيزه به دنيا آمد و آلوده به خون و ساير آلودگيهاى معمول زايمان نبود.))
و در برخى روايات از آن حضرت روايت است كه فرمود: ((از جمله كرامتهاى من بر پروردگارم آن بود كه ختنه كرده و ناف بريده به دنيا آمدم و كسى عورت مرا نديد.))
و در روز ولادت آن حضرت ايوان كسرى لرزيد و چهارده كنگره آن فرو ريخت ، آتشكده فارس كه هزار سال بود كه خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد. درياچه ساوه خشك شد و با ولادت او شيطانها از اخبار آسمان منع شدند و با ستارگان تيرباران شدند؛ شيطانها پيش از آن به آسمان بالا مى رفتند و از آسمان دنيا نيز تجاوز مى كردند، پس از تولد عيسى عليه السلام از مجاورت آسمان دنيا ممنوع شدند و دزدانه به اخبار آسمان گوش مى دادند و بدين سبب يكى از جنيان سخنى را كه فرشته از فرمان خدا بر زبان مى راند مى شنيد و به دوست خود از آدميان مى رساند و او هم آن را با دروغ مى آميخت . تا آنكه پيامبر ما صلى الله عليه و آله متولد شد، آن گاه از تردد به آسمان ممنوع شدند جز اندكى ، تا آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله مبعوث شد كه به كلى ممنوع گشتند. خداوند از قول آنان چنين حكايت مى كند:
((و ما به آسمان دست يافتيم و آن را پر از نگهبانان سرسخت و پر از تيرهاى آتشين يافتيم . و ما براى شنيدن اخبار آسمان در كمين مى نشستيم ، ولى اكنون هر كه گوش فرا دارد خود را هدف تيرى آتشين خواهد يافت .))(1023)
گويند: قبلا هر طايفه اى از جن جايگاهى در آسمان داشتند كه از آنجا گوش ‍ مى كردند، و چون پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله متولد شد با ستارگان تيرباران شدند و از آنجا دور گشتند. شيطان گفت : حادثه اى در زمين رخ داده ، از هر گوشه زمين براى من خاكى بياوريد؛ خاكهاى بسيارى براى او آوردند و او مى بوييد و به زمين مى ريخت تا آنكه از سرزمين تهامه (مكه ) خاكى آوردند، آن را بوييد و گفت : حادثه از اينجاست .
آيات و شواهد بسيار ديگرى نيز رسيده است و به همين اندازه كه ما آورديم به خواست خدا كفايت است . درود خدا بر او و خاندان او باد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.