ذکر غلط کردم
در جلسه خواستگاری بودیم مهریه سنگینی مطرح شد. داماد هیچ شناختی از دختر نداشت و داغ داغ بود و نمیدانست چه دین سنگینی را هم قبول میکند. حاجآقایی آن جا بود. نگاهی به داماد کرد و غیر مستقیم با لطیفه ای فهماند که تدبّر کن! زندگی، شناخت، تناسب و تعقل لازم دارد. بعد گفت: فردی میخواست ازدواج کند تسبیحی به دست گرفت و با ذکر، دست به دامن امامان و خدا شده بود و گاهی هم ذکرش این بود که: من زن میخوام، من زن میخوام، من زن میخوام.
بعد از مدتی كه ازدواج کرد، تسبیح به دست بهعنوان شکر از خدا که زن زیبایی به او داده بود، ذکر میگفت و گاهی هم بهجای ذکر میگفت: عجب زنی نصیبم شد، عجب زنی نصیبم شد… مدتی كه گذشت، زن سر ناسازگاری گذاشت و درخواست مهریه کرد. گویا از اول هم کیسه دوخته بود و قصد زندگی نداشت. خلاصه مشاجرات بالا گرفت و زن بر درخواستش جدی بود. جوان بخت برگشته ی تسبیح به دست مشغول ذکر شد تا گره اش باز شود، ولی بهجای ذکر، مهره های تسبیح را یکی یکی عقب میزد و میگفت: غلط کردم! غلط کردم![1]
پی نوشت :
1. نرم افزار شوخ طبعي ها و حكايات طلبگي، سايت گفتگوي ديني، (موجود در سايت براي دانلود)