فيلسوف عاشق

فيلسوف عاشق

به فيلسوف عاشقي گفتند چگونه زنت را راضي مي كني كه چهار زن بگيري؟
گفت : زن احساس محور است و من عقل محور.
براي او برهاني مي آورم كه هم «احساس» او را در نظر داشته باشد و هم «منطقي» من را بود. از برهان خُلف كمك مي گيرم؛ اگر دوست داشتن 4 نفر به يك اندازه محال بود مادر نمي توانست در يك زمان چهار فرزند يا چهار خواهر را به يك اندازه دوست داشته باشد لكن او چهار فرزندش را به يك اندازه دوست دارد پس دوست داشتن چهار نفر در آن واحد به يك اندازه محال نيست.( فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ( خنده )
دوست فيلسوف خنديد و گفت: شدنش كه شدني است و «محال ذاتي» نيست بلكه «محال وقوعي»[1] است، اما محاسبات بايد كامل باشد وگرنه زن پدر صاحب بچه را در مي آورد گفت اين را گفتم در عالم خيالات خوش باشيم از باب وصف العيش نصف العيش بود.[2]

پی نوشت :
1. محال ذاتي: ذاتا نشدني است مانند اين كه همين الان هم روز باشد هم شب. محال وقوعي: شدني است و اگر در عالم بيرون اتفاق بيفتد اجتماع دو نقيض ( مانند شب و روز) پيش نمي آيد.
2. وبلاگ زندگي آرام

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.