#داستان_های_اخلاقی
#شهید_الهیار_جابری
⭕️حساب و کتاب
✍یک روز با چند ورقه وارد مدرسه شد. به هر کدام از مربیها یک ورقه داد که بالایش نوشته بود: ?«حاسبوا قبل ان تحاسبوا»(خود رامورد محاسبه قرار دهید قبل از اینکه مورد محاسبه واقع شوید).
کمی پایینتر اسم چند #گناه را نوشته بود و جلوی هر کدام را خالی گذاشته بود.
?بعد رو کرد به مربیها و گفت: «بیایید هر شب چند لحظه کارهامون رو بررسی کنیم و توی این برگه بنویسیم. ببینیم خدای نکرده چند بار #دروغ گفتیم، #غیبت چند نفر رو کردیم، #تهمت و #بدبینی داشتیم یا نه، کارهای خوبمون چقدر بوده… . آخرِ ماه با یه نگاه به این برگه، حساب کار دستمون میاد؛ میفهمیم چطور بندهای بودیم».
?کتاب بحر بی ساحل، ص 96
_____________