كعب ابن اشرف يكى از رؤ ساى يهود مدينه بود آنقدر در آزار مسلمانان و پيغمبر(ص ) اصرار مى ورزيد و دشمنان را عليه آنها ميشوارنيد كه روزى پيغمبر در ميان اصحاب فرمود كيست شر ابن اشرف را كفايت كند؟ محمد بن مسلمه و چند نفر ديگر تعهد كشتن او را نمودند بالاخره بر اين كار موفق شدند و كعب را كشتند.
محيصه يكى از مسلمانان بود. در همسايگى او تاجرى يهودى منزل داشت محيصه در اولين فرصت همسايه ى يهود خود را كشت برادر محيصه بنام حويصه هنوز مسلمان نشده بود جزء يهوديان بشمار ميرفت برادر خود را براين كار سرزنش نموده گفت گوشت و پوست ما از نيكوئيهاى اين بازرگان روئيده . مرد از همه يهوديان بزرگتر و با سخاوت تر بود.
محيصه در جواب گفت ساكت باش ! كسيكه فرمان كشتن يهوديان را داده اگر امر بكشتن تو نمايد بدون لحظه اى تاخير ترا خواهم كشت با اينكه برادر منى .
حويصه چنان برادر خود را بر اين سخن مصمم يافت كه دانست در آنچه مى گويد ذره اى مبالغه ننموده است . آن شب را تا سپيده دم در اين انديشه بود با خود گفت دينى كه حلاوت آن تلخى مرگ برادر را شيرين كند بر حق است روز بعد خدمت پيغمبر(ص ) شرفياب شده ايمان آورد.(15)