لحظه هاى ظهور
باز هم برادرم، خيره گشته اى به دور
اى هميشه منتظر، اى هميشه در خزان! امتداد راه را تا افق نظاره کن قاصدى که روشن است ازدو چشم آبياش |
درنگاه خيره ات موج مى زند غرور
باز مثل هر زمان ايستاده اى صبور قاصدى ازاين مسير مى کند شبى عبور بيکران يک نگاه، لحظه هاى يک ظهور |
عليرضا قاسمى فر