ابوسعيد را گفتند: كسى را مىشناسيم كه مقام او آن چنان است كه بر روى آب راه مىرود . شيخ گفت: كار دشوارى نيست؛ پرندگانى نيز باشند كه بر روى آب پا مىنهند و راه مىروند.
گفتند: فلان كس در هوا مىپرد. گفت: مگسى نيز در هوا بپرد.
گفتند: فلان كس در يك لحظه، از شهرى به شهرى مىرود . گفت: شيطان نيز در يك دم، از شرق عالم به مغرب آن مىرود. اين چنين چيزها، چندان مهم و قيمتى نيست . مرد آن باشد كه در ميان خلق نشيند و برخيزد و بخسبد و با مردم داد و ستد كند و با آنان در آميزد و يك لحظه از خداى غافل نباشد. ?