عبدالقادر گيلانى (146) را در كنار كعبه ديدند، صورتش را بر روى ريگ زمين نهاده بود و چنين مى گفت :
خدايا! مرا ببخش و اگر سزاوار عذاب هستم ، مرا در قيامت نابينا محشور كن تا در برابر نيكان شرمسار نگردم .
روى بر خاك عجز مى گويم |
هر سحرگه كه باد مى آيد |
اى كه هرگز فراموشت نكنم |
هيچت از بنده ياد مى آيد؟ (147) |