موضوع برنامه: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی(ره)- شرح حدیث بیست و هفتم (عبادت و حضور قلب)
برنامه سمت خدا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعیدی
تاريخ پخش: 08-03-98
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد.
سلام میکنم به همه بینندهها و شنوندههای نازنینمان، سر سفره با برکت خداوند نشستیم به صرف رحمت و برکت و مغفرت، طاعات و عبادات شما قبول باشد. انشاءالله از خدا بخواهیم که آخرین ماه رمضان عمر ما نباشد، «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِيَامِنَا إِيَّاهُ فَإِنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِي مَرْحُوماً وَ لَا تَجْعَلْنِي مَحْرُوماً» انشاءالله همه ما مشمول عنایات خاص خدای متعال باشیم. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم.
شریعتی: در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان آدم غمگین است و این دل کندن برای ما سخت است. انشاءالله در این ماه بخشیده شده باشیم. در خدمت چهل حدیث امام خمینی هستیم. امروز حدیث بیست و هفتم را خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: در این مهمانی، مهمان سفره اهلبیت هستیم، چه پذیرایی از این بهتر، انشاءالله خدا توفیق بدهد عامل باشیم. شنونده بودن یک مسأله است و عامل بودن یک مسأله دیگر است. حدیث بیست و هفتم، موضوع حدیث این است که انسان فارغ شود از خیر خدا و مشغول شود به خدا، تقریباً حضور قلب میگویند. در مبحث نماز خیلی شنیده باشند که حضور قلب باید باشد. وجود نازنین امام صادق(ع) این حدیث را بیان کردند، حضرت میفرماید: «فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوبٌ» حضرات اهلبیت(ع) مستقیم از تورات نقل میکنند به معنی اینکه تورات واقعی در اختیار آنهاست. اینکه بدون تحریف هست. «يَا ابْنَ آدَمَ» یعنی همه آدمها، «تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي» برای عبادت من فارغ شو، از همه چیز دیگر جدا شو. «أَمْلَأْ قَلْبَكَ غِنًى وَ لَا أَكِلْكَ إِلى طَلَبِكَ» اگر اینطور باشد، من پر میکنم قلبت را از غنا، غنا یعنی بینیازی، وقتی میگوییم: بینیازی یعنی جیب ما از بینیازی، نه، جیب نیست. به دل مربوط است. غنا به معنی بینیازی قلب است. برای اینکه تو را به خواستههای خودت واگذار نکنم. اگر خودت را برای من خالص کردی و فراغ وقت داشتی، قلبت را بینیاز میکنم و هم کارهایت را انجام میدهم. «وَ عَلَيَّ أَنْ أَسُدَّ فَاقَتَكَ» بر من است، فاق یعنی فقر، یعنی تو را کفایت کنم. یعنی فقر تو را من پر کنم. «وَ أَمْلَأَ قَلْبَكَ خَوْفاً مِنِّي» من قلب تو را از خوف خودم پر کنم، بر من است هم قلبت را پر کنم، هم غنا به تو بدهم، فاقه و فقر تو را از بین ببرم. خوف اینجا خوف شیرینی است. «وَ إِنْ لَاتَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي» برای عبادت من فراغت پیدا نکردی. جا را برای من خالی نکردی. «أَمْلَأْ قَلْبَكَ شُغُلًا بِالدُّنْيَا» دنیا را برایش شغل قرار میدهم. مثل اینکه میگوییم: «علیٌ عدلٌ» امیرالمؤمنین (ع) خود عدل است. اگر برای من حضور قلب نداشته باشد، فراغ برای من ایجاد نکنی من هم همه شغلت را دنیا قرار میدهم. «ثُمَّ لَاأَسُدَّ فَاقَتَكَ، وَ أَكِلْكَ إِلى طَلَبِكَ» من دیگر دنبال پر کردن مشکلات و فقرهای تو نیستم. توکلت به کار خودت باش. واگذارت میکنم به چیزهایی که میخواهی. دعا میکنیم خدایا یک لحظه ما را به خودمان وا نگذار. آدمی که وقت برای خدا نمیگذارد، واگذارش به خدا باشد. توکل یعنی سپردن کار و نتیجه کار به خدا، مشغولیتش برای خدا باشد.
حضرت امام چند عبارت را توضیح میدهند و یک تقسیمبندی دارند، از بحثهای آرامش آور است. حضرت امام میگویند: سرمنشاء این تقسیم بندی حضور قلب است. یک فراغت داریم، فراغت قلب از غیر است که یک فراغت زمان میگویند، یک زمانی برای خدا قرار بدهد. یکی فراغت قلب است. ما در نماز لحظهای که نماز را شروع میکنیم، هرچه معما هست سر نماز حل میشود. مسأله دوم مسأله اهمیت قلب، عبادت را به قلبت بفهمانی. بفهمان چقدر اهمیت دارد و بعد جدی بگیر. فراغت برای عبادت؛ یا فراغت وقتی است یا فراغت قلبی است. یک دارویی به شما میدهند هر هشت ساعت یک عدد، اگر اهمیت دارو را بگوید: بخوری هم بد نیست، یکوقت میگویند: نخوری از دنیا میروی. اینها فرق میکند. اینکه شما ساعتی که میگذاری گاهی اینقدر برایت مهم است، میگویی: نکند زمانش بگذرد، ساعت میگذاری و نگران هستی. همین مسأله را در نماز خواندن اهلبیت میبینیم. وقت را خالی بگذار. در خیلی جاها وقت میگذاریم اما چقدر است؟ بدون شوق دغدغه بودن استخفاف است. استخفاف هم یعنی کسی که مورد شفاعت اهلبیت(ع) قرار نمیگیرد و نماز را سبک میشمارد. حضرت امام در بحث عبادت بیشتر روی مسألهی نماز مثال میزنند و مصداق میآورند. فراغت وقت 1- زمان مشخص بگذار. به آن زمان که میخواهی برسی برنامهات را طوری تنظیم کن، در آن زمان فراغت قلب هم داشته باشی. رئیس کارخانه است، رئیس شرکت است. خانم منشی یک پنج دقیقه مرا وصل نکنید. در این پنج دقیقه خودش را آماده میکند، حالا ادامه کار. ما یک جاهایی باید در زندگی بگوییم: خدایا من بنده تو هستم. در کاسبی فاطی نشدم. با موقعیتهای دیگر قاطی نشدم. موقعی که میگویی: الله اکبر! اولویت من خداست. بندگی من براساس این است که بدانم بنده تو هستم تو از من چه میخواهی، من نسبت به آن منعطف هستم. در مهمانی هستم، نماز اول وقت، روزه هستم خدایا اولویت من تو هستی. هرچه میخواهد بگوید، بگوید. هرکس هرکار خواست بکند، مگر حضرت امام را مسخره نکردند. مگر پیغمبر ما را مسخره نکردند. با سنگ میزدند اما دست از رسالت برنداشت. پس اولویت بندی و فراغت در وقت، اولویت بندی و فراغت در قلب، حضور قلب در آن لحظه، من وقتی میخواهم فراغت پیدا کنم، اشتغال به هرچیزی ما را از اشتغال به دیگری باز میدارد. قاعده آدم این است، من اگر این طرف دستم را نگاه کنم نمیتوانم پشت دستم را نگاه کنم.
اگر وجه انسان رو به سوی خدا شد، دیگر جای دیگر نمیرود. مثالی که حضرت امام از امیرالمؤمنین میزنند، تیر از پای حضرت میکشند. کجا؟ وقتی تمام حواسش در نماز به خداست. وقتی وجهه اینطرفی شد دیگر آن طرف احساسی وجود ندارد. نقل میکنند که وقتی پیامبر اکرم نماز میخواندند، انگار ما دیگر ایشان را نمیشناختیم و یک آدم دیگر است. فراغت قلب از تمام موارد دنیایی. دیگر هیچ چیز متوجه نمیشود. برای ما هم همینطور است. حتی شما میبینی موقعی که بچهها در اوج کارتون هستند، موقعی که میخواهی غذا بدهی و حواسش نباشد، این حواسش در تلویزیون است که میبیند. همه غذا را میخورد و میرود. پس میشود، یک نکته مهم! بارها گفتیم که بحث فراغ و غفلت را، حضرت آقای مجتهدی میگفت: شیطان پای منبر نوح و ابراهیم نشسته است و میداند چه خبر است. اگر حواس ما را پرت کند میتواند به کرسی بنشاند.
در نماز مثال میزنند، حضرت امام میفرماید: برای عبادت وقت معین کن. مثل نماز اول وقت باشد. نماز مستحبی است، آقا من بعد از ظهر پنج دقیقه دو رکعت با خدا حرف بزنم. یکوقتهایی وقت فکر کردن من است. یکوقت آخر شبها برای عبادت، یکی از بزرگترین عبادتهای ما مراقبه است. اینکه من خودم را محاسبه کنم. آخر شب که میخواهی بخوابی این چند دقیقه برای خداست. خدایا میخواهم یادم بیاید بنده تو هستم و اگر امروز خطا کردم، از تو میخواهم مرا ببخشی. خدایا فردا کمک کن این کار را نکنم. خدایا یادم نرفته من هستم! خودشناسی. یکوقتهایی یک مقدمهای برای وقتمان بگذاریم. میآیم مهر را میاندازم و الله اکبر! این تو را به معراج نمیبرد. روایت داریم کسی که اینطور نماز میخواند، نماز نفرینش میکند. خدا ضایعت کند، تو مرا ضایع کردی. مرحوم مجتهدی میگفت: خیلی از ما گرفتار نفرین نماز هستیم. در وقت آمدن نماز به واسطه اینکه کارهای مهمی به نظرش میآید، یا گمان خودش موهوماتی دارد، اینها مهمتر است، وقت نماز را این طرف و آن طرف میکند. هر موقع کاری را مقدم بر نماز داشتید، بدانید کار ابتر میماند. به اندازهای که نماز نخوانی در آن کار گیر میخوری و برکت ندارد. یکوقت دوستی میگفت: این مطلب اگر روایت هم نداشت برای من ثابت شده بود، یا در ترافیک ماندم و یا کاری برایم پیش آمد.
حضرت زمان نزدیک شدن وفاتشان فرمودند: «لَيْسَ مِنِّي مَنِ اسْتَخَفَ بِصَلَاتِهِ» کسی که نمازش را سبک بشمارد، امام کاظم (ع) فرمود: «لَا يَنَالُ شَفَاعَتِي مَنِ اسْتَخَفَ بِصَلَاتِه» شفاعتمان نمیرسد. بدون حمایت و شفاعت بزرگان رحمت حق و بهشت موعود را محال است کسی ببیند. مقدم داشتن هر امر جزئی بلکه نفع خیالی بر نماز کار ما شده است. بر چه؟ بر قرة العین الرسول، چون نماز نور چشم پیغمبر است. نفع خیالی، چه کسی روی خیال ما خیلی تسلط دارد؟ شیطان، نفع را خیالی زینت میدهد. آنجایی که میگویی این کار را انجام بدهم از نماز مهمتر است. شیطان دارد تسویل میکند و یک چیز زشت را زیبا جلوه میدهد. هر موقع اینطور شد، لعنت بر شیطان! برنامه را براساس خدا و وقت نمازم تعیین کنم. از فراغت وقت مهمتر فراغت قلب است. قلبت را فارغ کن. چیزهایی که مشغولت میکند از دلت بیرون بریز در آن لحظه، این یک هنر است. حضرت امام هم میگوید: به مرور کسب میشود. ایشان میگوید: اولاً بشناسیم معمولاً ما افکارمان را ذخیره میکنیم برای زمان عبادت، همین که تکبیرة الاحرام نماز را میگوییم گویی در دکان را باز کردیم و رفتیم در مغازه، یا دفتر محاسبات را گشودی. یا کتاب مطالعه را مفتوح نمودی، دل را میفرستیم به سوی اشتغال به امور دیگران. یکی از اساتید میگفت: نماز مثل یک چراغ قوه است. آن موقع که نور را روشن میکنی همه چیز را پیدا میکنی، لذا سر نماز میبینی گمشدهات را پیدا کردی، حساب و کتابت با فلانی صاف شد.
بعضیها میگویند: از قبل آن چیزهایی که فکر میکنی به نمازت صدمه میزنی، دو دقیقه در جانماز بنشین و یک کاغذ بگذار، اینها را بنویس و کنار بگذار و ذهنت را خالی کن. بعد نماز را شروع کن. خدا مرحوم مجتهدی را رحمت کند، میفرمود: اول نماز به اباعبدالله سلام بدهیم، یاد اباعبدالله دل را آرام میکند و به هم ریختگیها را درست میکند. بدانم با چه کسی صحبت میکنم، با خدا حرف میزنم. در محضر خدا بودن را احساس کنیم. اگر به شما بگویند: یک برنامهای میخواهد ضبط شود که خانواده شما میبینند، بگویند: یک برنامهای ضبط میشود در شبکه استانی پخش میشود. یک برنامهای ضبط میشود در کشور پخش میشود و یک برنامه در دنیا پخش میشود. در صد مخاطبین اینقدر متفاوت هستند. دقت و آمادگی آدم، نوع گویش و نشستن همه فرق میکند. پس یکی از عوامل مهم این است که بدانم وقت نماز چه میکنم.
دقت در معانی نماز، چه میگویم؟ شعر میخوانم، قصه میگویم یا حمد و سپاس خدا را میکنم. خدایا دارم با تو حرف میزنم. از گداها یاد بگیریم که چطور گدایی میکنند. با چه سوز دلی ما را منقلب میکنند. نماز مودّع، نماز آخر، چطور آدم التماس میکند. خیلی از شهدای ما یا مدافعین حرم، پدر و مادرهایشان میگویند: خداحافظی آخرش طور دیگری بود. لذا نماز هم باید مثل خداحافظی آخر باشد. پس بدانم چه میگویم و با چه کسی حرف میزنم. همه بدبختیها از ضعف ایمان و سستی یقین است. واقعاً خدا میشنود؟ سمیع و بصیر است؟ من همه اینها را واقعاً قبول دارم و میدانم در محضر خدا هستم. حضرت امام میفرماید: با قدری مواظبت و مراقبت این مسأله آسان میشود. طایر خیال را به دست گیرد. اینقدر خیالش این طرف و آن طرف نرود. امروز قدرت خیال پردازی میگویند. خیلی از ضعفهای ما را امروز به قدرت میگویند. در حالی که خیلیهایش قدرت نیست، ضعف است، ضعف تمرکز است، میگوید: قدرت خیال پردازی است. بالاخره در تعلیمات غربی اینها را زیاد داریم. نمیتواند تمرکز کند. همین مسأله را شما در دانش آموزان هم ببینی، هست که تمرکز ندارد. اینکه خیال خودش را در اختیار خود بگیرد.
حضرت آقا مجتبی تهرانی میفرمود: قدم اول گناهان پرواز خیال است. تصویر منفعت از گناه با همین خیال شروع میشود. مثال درخت میزد که از این شاخه به آن شاخه میرود، هی اینطور میرود و بالاخره به مقصد میرسد. نگهش دار، قرار است خیالم را خودم منضبط باشم. یکی از بزرگترین گناهان، همین است که سر نمازم بخوانم و حواسم نباشد و حضور قلب نباشد و فقط خم و راست شدن باشد.
شریعتی: مرحوم دولابی میفرمودند: همین نماز دست و پا شکسته خودمان، خیلی گمشدهها سر نماز یادمان میآید. ببین اگر نمازت نماز باشد چه گمشدههایی را پیدا میکنی.
حاج آقای سعیدی: هروقت خواست از شاخهای به شاخهی دیگر پرواز کند، آن را حفظ کن و برگرد. بعضی از مواقع پرواز از این شاخه به آن شاخه کار شیطان است. نه به این معنی که حالا به خانه فکر میکردی، حالا به ماشین فکر کن، اینها جای خودش، از همین غصه خوردن اینکه چرا در نماز حواسم پرت شد. رکعت اول هستی، نماز را میخوانی، در رکوع، ای بابا به رکوع رسیدم، حواسم پرت شد. این چه نمازی است میخوانم؟ تا آخر نمازت به غصه خوردن به این اولی رفع میشود. این باز هم شیطان است. یعنی من غصه نمازم را بخورم، غصه دینم را بخورم کار شیطان است؟ بله، مشغولت میکند که رکعت دوم هم رد کنی. رکعت سوم هم رد کنی! استغفرالله، از این به بعد حواس جمع! لذا میفرماید: نگاه به مُهر باشد. کم کم رام و آرام میشود. عادت میشود و اشتغال پیدا میکنی. لذا خیلی هستند در علوم معمولی هم همین است، میخواهد تمرکز کند، دیگر همه چیز آرام میشود.
بعضی مواقع من به مطلبی فکر میکنم خیلی عمیق است. بنده خدایی میگوید: حاج آقا سلام کردم چرا جواب ندادی؟ میگویم: ببخشید. حواسم نبود! اینقدر آدم غرق میشود، نمیفهمد! برای مرحوم علامه طباطبایی چای میآوردند، بعضی مواقع در عمق فکر بود، میآمدند ببینند چای را خورده، میدیدند نه، چای همانطور دست نخورده مانده است. آنقدر غرق مطلب بوده است. اگر دل ما غرق خدا باشد، اگر میلیاردها جلویت رد شود، ماشین و زرق و برق، به چشم نمیآید. وقت دل مشغول خدا باشد اصلاً برقی در دنیا نمیبیند. یک میلیارد و یک تومان برایش یکی است. مسخره میشود و دنیا برایش اهمیت ندارد. فقط عشقت وقت نمازت میشود. این هم با تمرین شدنی است. در کافی شریف هست، امام صادق فرمود: «إِنَّمَا لَكَ مِنْ صَلَاتِكَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ مِنْهَا» نمازت مقداری به درد میخورد که حواست بود، «فَإِنْ أَوْهَمَهَا كُلَّهَا أَوْ غَفَلَ عَنْ أَدَائِهَا لُفَّتْ فَضُرِبَ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا» (کافی/ج3/ص363) اگر حواست نباشد و خراب کردی، بر سر و صورتت میزنند. در روایات داریم اگر دو رکعت نماز با حواس جمع و حضور قلب خواندی پاک میشوی. مثل یک استغفار کامل، امیرالمؤمنین میفرماید: «لَا يَقُومَنَّ الرَّجُلُ فِي الصَّلَاةِ مُتَكَاسِلًا وَ لَا ناعِساً» (وسایل الشیعه/ج5/ص477) به حالت کسالت سر نماز نروید. جلوی پدرت هم با لباس مندرس نمیتوانی بروی. «وَ لَا يُفَكِّرَنَّ فِي نَفْسِهِ فَإِنَّهُ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّمَا لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ مِنْهَا بِقَلْبِهِ» قبلهاش در نماز خدا باشد، آن مقداری که با قلبش رویکرد داشت، داشت. نداشت، باخته است.
یک روایت داریم، بحث صلاة مودّع را حضرت فرض میکند، صلاة کسی که خداحافظی میکند. امام صادق میفرماید: وقتی نماز میخوانید، «إِذَا صَلَّيْتَ صَلَاةً فَرِيضَةً فَصَلِّهَا لِوَقْتِهَا صَلَاةَ مُوَدِّعٍ يَخَافُ أَنْ لَا يَعُودَ إِلَيْهَا أَبَداً» (امالی/ص256) هر نمازی نسبت به خودش نماز مودّع است. «ثُمَّ اصْرِفْ بِبَصَرِكَ إِلَى مَوْضِعِ سُجُودِكَ» مستقیم به موضع سجودت نگاه کن. «فَلَوْ تَعْلَمُ مَنْ عَنْ يَمِينِكَ وَ شِمَالِكَ لَأَحْسَنْتَ صَلَاتَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ بَيْنَ يَدَيْ مَنْ يَرَاكَ وَ لَا تَرَاهُ» اگر به چپ و راست نگاه کردی و دیدی یک نفر بود، چه میکنی؟ نمازت را بهتر اجرا میکنی. حالا بخاطر خدایی که از همه جهت به تو احاطه دارد، او تو را میبیند و تو نمیبینی. یکوقت احسان نماز خوب، بجا آوردن نماز در کیفیت احکام شرعی است. یکوقتی من تکلیف دارم و نشسته نماز میخوانم، تکلیفم در نشسته خواندن است. نه من مقید هستم حتماً ایستاده بخوانم! این تکلیف تو نیست. به زور و مشقت بخواهی این کار را بکنی! میگویند: جلوی در باز نماز نخوان. جایی که چیزی نوشته شده است، نماز نخوان. حواست پرت میشود. کنار تلویزیون نماز نخوان. یک گوشهای از خانه برای نماز اختصاص بده، مصلی باشد. در قسمت احکام محتضر هست وقتی کسی خواست از دنیا برود، ببرید جایی که همیشه نماز میخواند و آن موقعیت شهادت میدهد که او عبادت خدا را کرده است.
شریعتی: این بحث بسیار پر نکته است و جلسهی دیگری هم نیاز دارد. امروز صفحه 56 قرآن کریم، آیات 46 تا 52 سوره آل عمران را تلاوت خواهیم کرد.
«وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلًا وَ مِنَ الصَّالِحِينَ«47» قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قالَ كَذلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ ما يَشاءُ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ«48» وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ«49» وَ رَسُولًا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ«50» وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ«51» إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ«52» فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»
ترجمه آیات: (آن فرزندى كه به تو بشارت داده شد) در گهواره، (به اعجاز) و در ميانسالى (به وحى) با مردم سخن مىگويد و از شايستگان است. (مريم) گفت: پروردگارا! چگونه براى من فرزندى باشد، در حالى كه هيچ انسانى با من تماس نداشته است؟ خداوند فرمود: چنين است (كار) پروردگار، او هر چه را بخواهد مىآفريند. هرگاه اراده كارى كند، فقط به آن مىگويد: باش! پس (همان لحظه) موجود مىشود. و خداوند به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل را مىآموزد. و (عيسى را به) پيامبرى به سوى بنىاسرائيل (فرستاد تا بگويد) كه همانا من از سوى پروردگارتان براى شما نشانهاى آوردهام. من از گل براى شما (چيزى) به شكل پرنده مىسازم، پس در آن مىدمم، پس به اراده و اذن خداوند پرندهاى مىگردد. و همچنين با اذن خدا كور مادرزاد و مبتلايان به پيسى را بهبود مىبخشم و مردگان را زنده مىكنم واز آنچه مىخوريد و آنچه در خانههايتان ذخيره مىكنيد به شما خبر مىدهم، براستى اگر ايمان داشته باشيد در اين معجزات براى شما نشانه و عبرتى است. (عيسى فرمود:) من تصديق كننده توراتى هستم كه پيشروى من است و (آمدهام) تا برخى از چيزهايى كه بر شما (به عنوان تنبيه) حرام شده بود برايتان حلال كنم. و ازجانب پروردگارتان براى شما نشانهاى آورم. پس، از خداوند پروا و از من اطاعت كنيد. به راستى كه خداوند، پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستيد كه اين راه مستقيم است.پس چون عيسى از آنان (بنىاسرائيل) احساس كفر كرد، گفت: كيانند ياران من (در حركت) به سوى خدا؟ حواريّون (كه شاگردان مخصوص او بودند) گفتند: ما ياوران (دين) خدا هستيم كه به خداوند ايمان آوردهايم و تو (اى عيسى!) گواهى ده كه ما تسليم (خدا) هستيم.
شریعتی: این هفته قرار گذاشتیم از یکی از استوارترین یاران امیرالمؤمنین علی(ع) یاد کنیم، اصبغ بن نباته که نام ایشان برای همه ما آشناست و تا آخرین لحظه کنار حضرت ایستاد.
حاج آقای سعیدی: «إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ» آن کسی که اهل بندگی و عبادت نیست، هنوز رب بودن خدا و تربیت کننده بودن خدا را، آن کسی که خلق میکند، آن کسی که همه چیز است را درک نکرده است. این صراط مستقیم است. تو هرگونه باشی نتیجه زندگی تو به یک جهتی ختم میشود. صراط مستقیم بندگی خداست. حیف از ماست که به غیر بندگی از دنیا برویم. حیف ماست که اینقدر مشغولیت در دنیا پیدا کنیم، اشتغال پیدا کنیم که فهمی از زمان نداشته باشیم. به دنیا لهو و لعب گفتند، لعاب آبی است که از دهان بچه میآید و متوجه نیست. اشتغال به بازی باعث میشود چنین باشد. گاهی اشتغال ما به دنیا این «فاعبدوه» را از بین میبرد. بندگی را از بین میبرد. فکر میکنیم برای خوش گذشتن در دنیا آمدیم. فکر میکنیم برای تفریح آمدیم، بعد وقتی خودمان و خدا را نشناختیم در آن مسیر قدم برمیداریم و دست و پا میزنیم و یکباره میبینیم بنده نبودیم، اصل کاری و نور واقعی را گم کردیم. هی تکرار کنیم، خدایا تو هستی. «لا اله الا الله» خدایا فقط تو هستی. خدایا مؤثری در وجود غیر تو نیست، من بنده فقیر تو هستم. اگر آدم گم کرد و بنده فراری شد، گفت: بی خدا باش و هرچه خواهی کن! صراط مستقیم تو گذشت و تو مشغول دنیا بودی. خدایا پناه میبریم به تو از اینکه به غیر تو امید داشته باشیم و توکل کنیم.
شریعتی: تا پایان ماه مبارک رمضان چند روز دیگر باقی نمانده است، خدایا اگر تا این لحظه ما را نیامرزیدی، در این فرصت باقی مانده از ماه مبارک رمضان، قبل از رؤیت هلال ماه شوال، ما را ببخش و بیامرز. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای سعیدی: خدایا چه خوش است که تو بگویی: خوش گذشت. بگویی در ضیافت ما مهمان خوبی بود. خوب آمد و سر وقت آمد و به مهمانی توجه داشت و ما هم خوب پذیرایی کردیم. در مهمانی بعضی بُرد دارند، خوب سیره هستند و خوب استفاده میکنند. بعضی هم حواس ندارند و میروند. یکی از روشهای استجابت دعا این است که برای همدیگر دعا کنیم. هرکدام از شما یک حضور قلبی و هر حالتی پیش آمد، دعا کنید. «اللهم عجل لولیک الفرج» خدایا حضرت را برسان و ما را از اعوان و انصارش قرار بده. روز آمدن حضرت روز شادی ما باشد، نه روز حسرت.
شریعتی: بهترینها را برای شما آرزو میکنم. «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»