روش استفاده از دنيا
با اين خانه وسيع در دنيا چه مى كنى ؟ در حالى كه در آخرت به آن نيازمندترى .
آرى اگر بخواهى مى توانى با همين خانه به آخرت برسى ! در اين خانه وسيع مهمانان را پذيرايى كنى ، به خويشاوندان با نيكوكارى بپيوندى ، و حقوقى كه بر گردن تو اسـت بـه صـاحـبـان حـق بـرسـانـى ، پس آنگاه تو با همين خانه وسيع به آخرت نيز مى توانى پرداخت . (41)
امام على عليه السّلام و اجاره نشينى
امـام عـلى عـليـه السـّلام وقـتـى كـه مى خواست ازدواج كند، خانه مسكونى نداشت امّا نداشتن خانه مسكونى مانع از تشكيل زندگى نبود.
قـبـل از ازدواج بـا فـاطـمـه زهـرا سـلام الله عـليـهـا اطـاقـى از مـنـزل حـارثـة بن نعمان اجاره كرد و عروسى حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام در آن صـورت گـرفـت ، تـا آنـكـه بـعـدهـا در كـنـار خـانـه رسول خدا صلى الله عليه و آله خانه اى براى خود ساخت .(42)
5 ـ استفاده از فرش هاى ساده
سويد بن غفله ، مى گويد :
روزى خـدمـت امـام على عليه السّلام رسيدم ، در آن ايّام كه همه مردم با حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام بيعت كرده بودند، و امام على عليه السّلام خليفه مسلمين بود.
ديدم بر روى حصير كوچكى نشسته و چيز ديگرى در آن خانه وجود ندارد.
عرض كردم :
يـا امـيـرالمـؤ مـنـين عليه السّلام بيت المال مسلمين در اختيار شماست ، فرشى براى اطاق ها تهيّه فرمائيد، مى بينم كه در خانه شما فرشى جز حصير وجود ندارد.
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام فرمود :
(اى سـويـد بـن غـفـله ! كـسـى كـه در راه اسـت ، در مـسـافـرخـانـه اى كـه زود از آنـجـا منتقل مى شود، ابزار و وسائل فراوانى براى آنجا تهيّه نمى كند، ما به زودى از اين دنيا مـى رويـم و بـه خـانـه آخـرت رهـسپار مى گرديم ، چرا فرش هاى قيمتى فراهم كنيم ). (43)
6 ـ فراهم كردن لوازم زندگى
امـام عـلى عـليـه السـّلام در سـاده زيـسـتـى يـك الگـوى كامل بود، كار مى كرد وزندگى را با كار روزانه اداره مى فرمود، مشك آب درماندگان راه را بر دوش مى كشيد.
درخت مى كاشت ، با دلوِ آب ، باغ ديگران را آبيارى مى كرد و مُزد مى گرفت .
هـيـزم جـمـع مـى كـرد و در بازگشت به منزل پُشته هيزم را بر دوش مى كشيد، تا با آن تنور را براى پختن نان آماده كنند.
در كار خانه كمك مى كرد.
خانه را جاروب مى زد، هر كس به حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام نزديك مى گشت ، مـى فـهميد كه دور از هرگونه خود بزرگ بينى ، چون ديگر اقشار جامعه ، بلكه همچون محرومين زندگى مى كند.(44)
7 ـ سادگى در لوازم خانه
عوام بن حوشب ، از امام صادق عليه السّلام نقل مى كند:
وقـتـى حـضـرت عـلى عـليـه السّلام با ليلى دختر مسعود نهشليّه ازدواج كرد، و عروس با لوازم مخصوص خودش به خانه امام على عليه السّلام آمد، پرده اى بر در اطاق خود آويخت .
وقتى امام عليه السّلام وارد خانه شد آن پرده را برداشت و فرمود:
آنچه تا كنون خانواده على داشت و با آن زندگى مى كرد، كافى است .(45)
8 ـ ساده زيستى در كمال توانائى
اصبغ بن نباته مى گويد:
امام على عليه السّلام خطاب به مردم كوفه فرمود:
من در شهر شما با مختصر توشه و وسائل زندگى وارد شدم ، اگر به هنگام خارج شدن از شهر شما بيش از آنچه كه با خود آورده ام ببرم خيانتكار خواهم بود.(46)
در صورتى كه قدرت داشت تا انواع امكانات را براى خود فراهم آورد.
9 ـ زهد و سادگى
داستان سويد بن غفله
سويدبن غفله گفت :
در كوفه به حضور على عليه السّلام رسيدم ، در حالى كه قرص نان جوينى با كاسه اى از شير جلوى ايشان بود.
آن قرص نان خشك را ريز كرد و در شير ريخت .
به كنيز آن حضرت كه نامش فضّه بود.
گفتم :
آيا در حقّ اين پيرمرد رحم نمى كنيد، چرا سبوس جو را نمى گيريد؟
آن كنيز گفت :
حـضـرت امـيـرالمـؤ منين على عليه السّلام با ما عهد كرده كه سبوس غذاى او را هرگز جدا نكنيم .
امام على عليه السّلام رو به من كرد و فرمود:
اى پسر غفله ! با او چه مى گوئى ؟.
مطلب را با آن حضرت در ميان گذاشتم و اضافه كردم :
يا اميرالمؤ منين عليه السّلام ، با خودتان مدارا كنيد.
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام با من چنين فرمود:
واى بر تو اى سويد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و خاندان او از نان گندم سه روز پـيـاپـى سـير نشدند تا به لقاءاللّه پيوستند و هرگز خورشت براى آنها فراهم نشد. (47)
ماجراى پيراهن وصله دار
سفيان ثورى از عمروبن قيس روايت كرده كه گفت :
جامه وصله دارى در تن على عليه السّلام ديدند و زبان به ملامت گشودند.
آن حضرت فرمود :
(با اين جامه دل خاشع مى گردد و براى مؤ من الگو مى شود.)(48)
يـَخـشـَعُ لَهُ القَلبُ، وَتَذِلُّ بِهِ النَّفسُ، وَيَقتَدِى بِهِ المُؤ مِنُونَ. إِنَّ الدُّنيَا وَالاَّْخِرَةَ عَدُوَّانِ مـُتـَفـَاوِتـَانِ، وَسـَبِيلاَ نِ مُخْتَلِفَانِ؛ فَمَنْ اءَحَبَّ الدُّنيَا وَتَوَلا هَا اءَبغَضَ الاَّْخِرَةَ وَعَادَاهَا، وَهُمَا بِمَنْزِلَةِ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ، وَمَاشٍ بَينَهُمَا؛ كُلَّمَا قَرُبَ مِن وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الاَّْخَرِ، وَهُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ!(49)
روش برخورد با دنيا
و درود خدا بر او فرمود: (پيراهن وصله دارى بر اندام امام بود.
شخصى پرسيد : چرا پيراهن وصله دار مى پوشى ؟)
دل بـا آن فـروتـن ، و نـفـس رام مى شود، و مؤ منان از آن سرمشق مى گيرند، دنياى حرام و آخـرت ، دو دشـمـن مـتفاوت ، و دو راه جداى از يكديگرند، پس كسى كه دنيا پرست باشد و بـه آن عـشـق ورزد، به آخرت كينه ورزد و با آن دشمنى خواهد كرد، و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوى آن دو، هرگاه به يكى نزديك شود از ديگرى دور مى گردد، و آن دو همواره به يكديگر زيان رسانند. (50)
اعتراف غزالى
غزالى مى گويد :
( عـلى بـن ابـيـطـالب عـليـه السـّلام از مـصـرف بـيـت المـال خـوددارى مـى فـرمـود تـا بـدانجا كه شمشير خود را مى فروخت و جز يك جامه هنگام شستن در اختيار نداشت .) (51)
(اين على است با شدّت زهد و بى رغبتى نسبت به دنيا و جلوه هاى مادّى آن و تاءسّى به رسول خدا صلى الله عليه و آله كه با خاك نشينان همدم است .
آيـا تـاريـخ ، پـيـشـوائى چـون عـلى عـليـه السـّلام سـراغ دارد كـه امـوال از شـرق و غـرب بـه سـوى او سـرازيـر شـود و پـايـتـخـت او كـوفـه بـهـتـريـن و حـاصـل خـيـزتـريـن و غـنـى تـريـن نـقـطـه زمـيـن بـاشـد، بـا ايـن حال او در ساده ترين سطح زندگى چون بى بضاعت ترين مردم زيست كند، نان جوين پُر سـبوس بخورد و جامه ساده بر تن كند و بيت المال را برخود حرام داند و بر جامه خويش وصله زند تا بدانجا كه از وصله دوز آن خجالت كشد.) (52)
او بدينسان رساترين شعار زاهدان را تبلور مى بخشد كه فرمود:
فـَوَاللّهِ مـَا كـَنـَزتُ مِن دُنيَاكُم تِبرا، وَلاَ ادَّخَرتُ مِن غَنَائِمِهَا وَفرا، وَلاَ اءَعدَدتُ لِبَالِى ثـَوبـِى طـِمـرا، وَلاَ حـُزتُ مـِن اءَرضـِهـَا شـِبرا، وَلَهِيَ فِي عَينِي اءَوهَى وَاءَهوَنُ مِن عَفصَةٍ مَقِرَةٍ.
(به خدا سوگند از دنياى شما طلائى نيندوختم و از غنائم آن چيزى ذخيره نكردم و براى كـهـنـه جـامـه خـود جـايـگـزيـنـى تهيّه نديدم و از زمين آن يك وجب به تصرّف در نياوردم و توشه ناچيزى از آن برنگرفتم .و همانا دنيا در نظر من از آن گياه تلخ ، پست تر و بى اعتبارتر است .) (53)
10 ـ پرهيز از زر اندوزى
حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـّلام در زهـد و پـارسـائى ، پـس از رسول خدا صلى الله عليه و آله ضرب المثل بود كه عمر بن عبدالعزيز نيز اعتراف كرد و گفت :
مـا عـَلِمـنـا اَنَّ اَحـَداً كـَانَ اءزهَدُ فى الاُْمَّةِ بَعْدَ النَّبِىِّ صلى الله عليه و آله مِن عَلِىّ بنِ ابيطالِب
(مـا شـخـصى را در امّت اسلامى بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله نمى شناسيم كه از على عليه السّلام پارساتر باشد.)(54)
امـام على عليه السّلام در حالى كه كار مى كرد، و سرمايه خوبى بدست مى آورد، و زن و بـچـّه خـود را بـخـوبـى تـاءمـيـن مـى فـرمـود، امـّا از بـيـت المال مسلمين استفاده نمى كرد، و از اموال عمومى براى خود اندوخته اى نداشت .
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام روزى بر بالاى منبر خطاب به مردم فرمود:
مَن يَشتَرى سَيفى هذا؟
( چه كسى اين شمشير مرا مى خَرَد ؟ )
مردم در حالى كه دچار شگفتى بودند به امام على عليه السّلام نگاه مى كردند.
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام توضيح داد كه :
وَ لَو اَنَّ لى قُؤ تُ لَيلَةٍ ما بِعتُهُ !!
(اگر غذاى يك شب را مى داشتم اين شمشير را نمى فروختم ). (55)
از اين رو صاحب نظران و ياران امام على عليه السّلام نوشتند:
وَ عـَلِىُّ عـليـه السـّلام قـُتـلَ فـى سـَبيلِ اللّهِ وَ ما تَرَكَ اِلاّ سَبعَمِاءَةَ دِرهَمٍ، فَضلاً عَن عَطائِهِ اَعَدَّها لِخادِمِ.
(على عليه السّلام در حالى به شهادت رسيد كه جز هفتصد درهم كه آن را براى بخشيدن به يكى از خادمها كنار گذاشته بود، باقى نگذاشت .) (56)
دوم ـ ساده پو شى امام (ع )
1 ـ جايگاه لباس هاى ساده
امـام عـلى عـليـه السـّلام گرچه در اوائل زندگى دچار مشكلات فراوانى بود، امّا درتداوم زنـدگـى بـا كـار و تـوليـد و حـفـر چـاه و كـشـاورزى ، و احداث باغات فراوان در منطقه (يَنبُع ) سرمايه هاى فراوان در اختيار داشت ، امّا دست از ساده پوشى برنمى داشت .
لباس هاى پشمى زِبر و خشن مى پوشيد و در لباس همانند توده هاى كم در آمد بود.
امامان عادل هرقدر در ساده پوشى دقّت كنند ارزشمند است ، امّا ديگران آزادند و مى توانند بـراى زن و فـرزنـد خـود لباس هاى قيمتى و نرم بخرند، كه ديگر امامان معصوم عليهم السـّلام نـيـز چـون رهـبـرى امـّت را در دسـت نـداشـتند گرچه از انواع لباس ها استفاده مى كردند، امّا در ساده زيستى همواره الگو بودند.
جايگاه ساده پوشى
شخصى به امام صادق عليه السّلام اعتراض كرد كه ؛
شـمـا كـه از سـاده پـوشـى حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام فرموديد، خودتان چرا لباس نرم و زيبا داريد؟
امام صادق عليه السّلام فرمود :
لباس هاى على عليه السّلام در فرهنگ آن روز بد منظره نبود و انگشت نما نمى شد، اگر الان بود و همان لباس ها را مى پوشيد، انگشت نما مى شد،
گـرچـه قـائم مـا وقـتـى ظهور مى كند همان لباس على عليه السّلام را پوشيده به روش على عليه السّلام رفتار مى كند. (57)
عـلاء بـن زيـاد حـارثـى از يـاران امـام عليه السّلام بود كه در جنگ بصره زخمى شد، امام براى عيادت او به خانه اش رفت ، و از ديدن وسعت خانه اش در شگفت شد.
فرمود :
ايـن خـانـه بـه ايـن وسعت را در دنيا براى چه مى خواهى ؟ تو كه در آخرت به آن بيشتر نياز دارى ؟!
بعد فرمود:
آرى ، مى توانى اين خانه را پُلى قرار بدهى براى رسيدن به آخرت ، بدينسان كه :
در آن از ميهمانان پذيرائى كنى .
در آن صله ارحام به جاى آورى .
حقوق واجب و مستحب را به وسيله اين خانه وسيع به صاحبانشان برسانى .
در آن صورت با اين خانه به آخرت رسيده اى .
اعتراض به لباس عاصم بن زياد
علاء بن زياد گفت :
يا اميرالمؤ منين از برادرم عاصم بن زياد به شما شكايت مى كنم .
فرمود: چه شكايتى ؟
عـرض كـرد: عـبـائى پـوشيده و كار عبادت و رهبانيّت پيشه كرده و دست از كار دنيا كشيده است .
امام على عليه السّلام فرمود:
او را پيش من بياوريد.
چون عاصم آمد، حضرت به او فرمود:
يَا عُدَيَّ نَفسِهِ! لَقَدِ استَهَامَ بِكَ الخَبِيثُ! اءَمَا رَحِمتَ اءَهلَكَ وَوَلَدَكَ؟! اءَتَرَى اللّهَ اءَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ، وَهُوَ يَكرَهُ اءَن تَاء خُذَهَا؟! اءَنتَ اءَهوَنُ عَلَى اللّهِ مِن ذلِكَ!
قَالَ: يَا اءَمِيرَ المُؤ مِنِينَ، هذَا اءَنتَ فِى خُشُونَةِ مَلبَسِكَ وَجُشُوبَةِ مَاءكَلِكَ!
قـَالَ: وَيـحـَكَ، إِنِّى لَسـتُ كـَاءَنـتَ، إِنَّ اللّهَ تـَعـَالَى فـَرَضَ عـَلَى اءَئِمَّةِ العـَدلِ اءَن يُقَدِّرُوا اءَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيلاَ يَتَبَيَّغَ بِالفَقِيرِ فَقرُهُ.
(اى دشـمـنـك جان خويش ، شيطان سرگردانت كرده ، آيا تو به زن و فرزندانت رحم نمى كـنـى ؟ تـو مـى پـنـدارى كـه خـداونـد نـعـمـتـهـاى پـاكـيـزه اش را حـلال كـرده امـّا دوسـت ندارد تو از آنها استفاده كنى ؟ تو در برابر خدا كوچك تر از آنى كه اينگونه با تو رفتار كند.
(عاصم گفت ، اى اميرمؤ منان ، پس چرا تو با اين لباس خشن ، و آن غذاى ناگوار بسر مى برى ؟ حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام فرمود:)
واى بـر تـو، مـن همانند تو نيستم ، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى ، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.) (58)
عاصم گفت :
يا اميرالمؤ منين خودت نيز مانند من هستى ، با اين لباس خشن كه مى پوشى و با اين طعام خشك و بى خورش كه مى خورى .
امام على عليه السّلام فرمود:
قـالَ: وَيـحَكَ لَستُ كَاَنتَ، اِنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَى اءئِمَّةِ العَدلِ اَن يُقَدِّرُوا اَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ، كَيلا يَتَبَيَّغَ بِالفَقيرِ فَقرُهُ.(59)
( واى بـر تـو مـن مـانـنـد تـو نـيـسـتـم ، خـداونـد بـر پـيـشـوايـان عادل واجب كرده كه خود را با مردم در زندگى برابر كنند تا فقرا را فقرشان به طغيان وادار نكند.)
2 – آثار ساده پوشى
شـخـصـى در كوفه خدمت امام على عليه السّلام رسيد، ديد كه لباس هاى حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام كم قيمت و ساده و وصله داراست ،
با شگفتى به امام على عليه السّلام نگريست و گفت :
چرا لباس شما وصله دارد؟
امام على عليه السّلام در جواب فرمود:
يَخشَعُ لَهُ القَلب ، وَتَذِلُّ بِهِ النَّفس وَيَقتَدى بِهِ المُؤ مِنُونَ
(لبـاس وصـله دار دل را خـاشع ، و نفس اماره را خوار مى كند، و الگوى مؤ منان مى شود). (60)
3 ـ اصلاح لباس بادست خويش
لبـاس هائى كه امام على عليه السّلام براى خود مى خريد و مى پوشيد، اگر آستين ، يا دامن آن بلند بود، به خيّاطى نمى داد، بلكه خود آن را كوتاه و اصلاح مى كرد و سپس مى پوشيد. (61)
يعنى بيشتر به ساده پوشى وخود كفائى در امور زندگى مى انديشيد.
4 ـ پيراهن محدود
ابى اسحاق سبيعى مى گويد :
مـن دركـودكى باپدرم به نماز جمعه رفتم ، على عليه السّلام را ديدم كه خطبه جمعه مى خواند، امّا هر چند گاه پيراهن خود را با دست تكان مى داد،
از پدرم پرسيدم آيا براى گرما چنين مى كند كه بخود باد بزند؟
پدرم گفت :
نـه بـلكـه يك پيراهن دارد و آن را شسته و چون هنوز خشك نشده است آن را به حركت در مى آورد كه زودتر خشك شود. (62)
5 ـ اعتراض به ساده پوشى امام على عليه السّلام
زيد بن وهب مى گويد :
پس از جنگ جمل گروهى از مردم بصره كه در ميان آنها مردى از سركردگان خوارج به نام (جعدة بن نعجه ) بود خدمت حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام رسيدند.
وقتى لباس ساده امام على عليه السّلام را ديدند، جعده از روى تمسخر گفت :
چه چيز باعث شد كه از پوشيدن لباس خوب خوددارى مى كنى ؟
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام پاسخ داد :
اين لباس ساده مرا از غرورزدگى دور مى كند، و ساده پوشى بهترين روش است .
جعده به امام على عليه السّلام گفت :
از خدا بترس تو روزى خواهى مُرد.
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام فرمود:
بـه خـدا سـوگـنـد با ضربتى كه برسرم فرود مى آيد به شهادت خواهم رسيد، و اين عـهدى الهى است كه واقع خواهد شد، امّا سياه روى كسى است كه به مردم تهمت و افترا مى زند. (63)
6 ـ استفاده از لباس بافته شده خانواده
امام على عليه السّلام به كار وتوليد وخود كفائى اهميّت فراوانى مى داد، ونيازهاى خود را بـادسـت تـوانـاى خـود بـرطـرف مـى كـرد، و فـرزنـدان و هـمسران خود را نيز به كار وتـوليـد و سـازنـدگـى تـشـويـق مـى فـرمـود كـه لباس هاى مورد احتياج را با دست مى بافتند، و نخ آن را از پَشم ريسى فراهم مى كردند.
ابو مخنف ، (لوط بن يحيى ) نقل مى كند كه :
پـس از جـنـگ جـمـل حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام سخنرانى هائى براى هدايت مردم داشت و در يكى از آنها فرمود:
ما تَنقَمُون عَلَىَّ يا اءَهلَ البَصرَة وَاللّهِ إِنَّهُما لِمَن غَزلِ اَهلى
(مردم بصره ! چرا بر من ايراد مى گيريد؟
سـوگـنـد بـه خـدا ايـن دو لبـاس مـرا كـه مـى بـيـنـيـد از بـافـتـه هـاى اهل خانه ام مى باشد).
سپس به كيسه اى كه همراه داشت و در آن مختصر نان خشك بود اشاره كرد و فرمود :
وَاللّهِ مَا هِىَ اِلاّ مِن غَلَّتى بِالمَدينَةِ
(سوگند به خدا اين نيست جز همان خوراك مختصرى كه از مدينه همراه خود آورده ام )
آنگاه خطاب به مردم فرمود:
فَاِن اءَنَا خَرَجتُ مِن عِندِكُم بِاءَكثَرِ مِمّا تَرون ، فَاءنَا عِندَ اللّه مِنَ الخائِنِين
(پـس اگـر مـن از نـزد شـمـا مردم بصره خارج شوم ، و زياده از آنچه كه ديديد برداشته باشم پس در نزد خدا از خيانتكاران مى باشم .)(64)
در روايات نقل شد كه همين سخنرانى را امام على عليه السّلام براى مردم كوفه نيز ايراد كرده و مطالب فوق را تذكر داد.(65)
7ـ پوشش با حوله اى ساده
هارون بن عنتره مى گويد:
در قـصـر خـورنـق (66)، خـدمـت حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـلى عـليـه السـّلام رسـيـدم ، فـصـل زمـسـتـان بود، ديدم امام على عليه السّلام حوله اى برخود پيچيده و در آن سرما مى لرزد و در زحمت است .
گفتم :
يـا امـيـرالمـؤ منين ! از اموال فراوان بيت المال لباسى براى خود تهيّه فرما، چرا با خود اينگونه رفتار مى كنى ؟
پاسخ داد:
وَ اللّهِ ما اَزرَؤُكُم شَيئاً وَ ما هِىَ اِلاّ قَطيفَتى اَلَّتى اَخرَجتُها مِنَ المَدينَةِ
(بـه خـدا قـسـم بر شما خشم نگرفته ام و ناراحت نيستم ، اين حوله همان است كه از مدينه همراه خود آورده ام .) (67)
8 ـ سادگى در لباس
الف ـ عبدالرّزاق از ثورى و او از ابوحيّان نقل مى كند:
على بن ابيطالب عليه السّلام را بر منبر ديدم كه مى گفت :
چه كسى از من اين شمشير را مى خرد؟ اگر بهاى لباسى را داشتم آن را نمى فروختم .
مردى به سوى او برخاست و گفت :
من بهاى لباسى را به تو قرض مى دهم .(68)
ب ـ كيع از على بن صالح و او از عطا روايت كرد كه او گفت : (69)
(بر تن على عليه السّلام پيراهنى از كرباس نشسته بود.)
(فصل اوّل ـ اخلاق فردى امام على عليه السّلام )
سوم ـ خود كفائى
1ـ خودكفائى در امور زندگى
بسيارى سعى دارند تابه اين و آن امر و نهى كنند؛
فرمان بدهند ؛
كـارهـاى خـود را بـه ديـگـران بـسـپـارنـد، ديگران را در استخدام خود درآورند، يا از روى جـهـالت و نـادانى يا بر اساس غرور وخودبزرگ بينى يا از روى خودخواهى به تحقير ديگران ، به امر و نهى اين و آن مى پردازند؛
و هـمـواره يـك مـوجـود تـنـبل و مصرف كننده و بى تحرّك باقى مى مانند كه امام على عليه السـّلام بـاايـن روحـيـّه نـادرسـت مقابله مى فرمود و تلاش داشت تا كارهاى خود را شخصا انجام دهد.
دركارخانه به همسرش كمك مى كرد؛
گندم آرد مى كرد ؛
عدس پاك مى كرد ؛
نعلين را با دست خود وصله مى زد؛(70)
براى خريد پيراهن ، خود به بازار مى رفت ؛
براى اداره زندگى كار مى كرد ؛
آبيارى نخلستان ديگران رابه عهده مى گرفت تا پولى به دست آورد؛
و مشكلات زندگى را با دست خود برطرف مى كرد.
2ـ فروش وسائل زندگى
حـضـرت امـيـرالمـؤ منين على عليه السّلام هرگاه احتياج پيدا مى كرد سعى داشت تا از بيت المـال استفاده نكند و با فروش وسائل زندگى ، مشكلات اقتصادى خانواده رابرطرف مى فرمود.
روزى شمشير خود رابه بازار آورد تابفروشد واز آن لباس تهيّه كند، و فرمود :
چـه كـسـى ايـن شـمشير را از من مى خرد؟ به خدا سوگند با اين شمشير چقدر غبار اندوه از چهره رسول خدا صلى الله عليه و آله زدودم ، و اگر احتياج به لباس نداشتم آن را نمى فروختم .
شخصى نزد امام على عليه السّلام آمد و گفت :
من اين لباس را نسيه به شما مى فروشم .(71)
در حالى كه جهان اسلام و همه سرمايه هاى كشور اسلامى در اختيار آن حضرت بود.
3ـ استفاده از دسترنج خويش
امام صادق عليه السّلام فرمود:
جَدِّ ما اميرالمؤ منين عليه السّلام هميشه با دسترنج خود زندگى مى كرد، در باغات اطراف مـديـنـه كـار مـى كـرد، وقـتـى گندم يا جو آرد مى شد، آرد آن را اَلَك نكرده در كيسه اى مى گذاشت و به هنگام غذا تناول مى فرمود،
و آن را چند گِرِه مى زد كه چيزى به آن اضافه نكنند.
راسـتـى چـه كـسـى زاهـدتـر و پـارسـاتـر از على عليه السّلام يافت مى شود؟ كه انواع سـرمـايـه هـاى بيت المال كشور پهناور اسلامى در اختيار او بود (كه اكنون به 50 كشور تبديل شده است ) با اينكه از باغات خودش انواع خرماها را در اختيار داشت ، و به مستمندان مى بخشيد امّا خود با مقدارى آرد و آب افطار مى كرد. (72)
4ـ انجام كارهاى ضرورى
در كـتـاب ابـانـه عـكـبـرى و فـضـائل احـمـد (از كـتـاب هـاى مـعـروف اهل سنّت ) آمده است كه :
على عليه السّلام مقدارى خرما براى خانواده خود خريد و آن را در دامن خود ريخته مى برد، مـردم بـشـتاب آمدند كه آن را از حضرت گرفته و ببرند، حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام فرمود:
رَبُّ العَيالِ اَحَقُّ بِحَملِهِ
(سرپرست خانواده شايسته تر است كه آن را بردوش كشد.)
و در روايت ديگرى است كه :
به دنبال آن اين شعر را مى خواند :
للّه للّه لا يَنقُصُ الكامِلُ مِن كَمالِهِ غغغ ماجَرَّ مِن نَفعٍ اِلى عَيالِه (73)للّه للّه للّه
(انـسـان كـامـل از ارزش هـا سـقـوط نـمى كند، اگر براى اداره زندگى خانواده اش كار و تلاش كند.)
و از زيد بن على نقل شده كه گفته است :
آن حضرت در پنج مورد با پاى پياده راه مى رفت و نعلينش را به دست چپ خود مى گرفت .
در عيد فطر و عيد اضحى (قربان ) و روز جمعه و هنگام عيادت بيمار و تشييع جنازه و مى فرمود:
اينها جايگاه خدا است ، و من دوست دارم پاهايم برهنه باشد.
(فصل اوّل ـ اخلاق فردى امام على عليه السّلام )