فصل 5. احاطه خداوند به همه چيز

فصل 5. احاطه خداوند به همه چيز
حال كه خداى سبحان ، فاقد چيزى نيست (و همه اشياء در نزد وى حاضرند) پس او به همه چيز احاطه دارد.(142)
ما يكون من نجوى ثلاثة الا هو رابعهم و لا خمسة الا هو سادسهم و لا ادنى من ذلك و لا اكثر الا هو معهم .(143)
((هيچ رازى ميان سه تن انجام نشود جز اينكه او (خداوند) چهارمى آنهاست ، و نه ميان پنج تن جز اينكه او ششمى آنهاست . و نه از اين تعداد كمتر يا بيشتر جز اينكه او با آنهاست .))
و هو معكم اينما كنتم (144): ((و او با شماست هر جا كه باشيد)).


و اذا ساءلك عبادى عنى فانى قريب (145) ((و چون بندگانم درباره من از تو پرسند، پس (بدانند كه ) همانا من نزديكم )).
و نحن اقرب اليه منكم (146) : ((و ما به او (شخص در حال احتضار) از شما نزديكتريم )).
و نحن اقرب اليه من حبل الوريد (147): ((و ما به او (انسان ) از رگ گردن نزديكتريم )).
الا انهم فى مرية من لقاء ربهم الا انه بكل شى ء محيط : (148) ((هان كه ايشان از ديدار پروردگارشان در شك اند، آگاه باشيد كه او (خداوند) به همه چيز احاطه دارد)).
اينما تولوا فثم وجه الله ان الله واسع عليم : (149) ((هر كجا كه رو كنيد همانجا روى خداست ، همانا خداوند گسترده و داناست )).
لو انكم ادليتم بحبل الى الارض السفلى لهبط على الله . (150)
((اگر ريسمانى را به سوى زمين زيرين (آخرين طبقات زمين ) سرازير كنيد همانا بر خدا فرود آيد)). (151)
در كتاب ((توحيد)) به سند خود از اميرمؤ منان عليه السلام روايت نموده كه از آن حضرت درباره ((وجه پروردگار متعال )) پرسش شد، حضرتش آتش و هيزم خواست و هيزم را آتش زد؛ چون شعله ور شد؛ چون شعله ور شد، فرمود: وجه اين آتش كجاست ؟ سائل گفت : اين از تمام اطراف و حدودش ‍ وجه است . فرمود: اين آتش با اينكه مخلوق و تحت تدبير ديگرى است وجه آن را شناخته نيست ، در حالى كه آفريننده آن هيچ گونه شباهتى به آن ندارد (پس به طريق اولى وجه آن قابل شناسايى نيست ) ((و مشرق و مغرب همه از آن خداست ، پس هر كجا رو كنيد همانجا روى خداست ، هيچ چيز پنهانى بر پروردگار ما پوشيده نيست .(152)
در همان كتاب و در ((كافى )) با سند خود از مولايمان امام صادق عليه السلام روايت كرده اند كه : مردى به نزد حضرتش گفت : الله اكبر (خدا بزرگتر است ). حضرت فرمود: خدا از چه چيز بزرگتر است ؟ گفت : از همه چيز. امام صادق عليه السلام فرمود: خدا را محدود ساختى و براى او حد و مرزى قرار دادى ! آن مرد گفت : پس چگونه بگويم ؟ فرمود: خدا بزرگتر است ، يعنى بزرگتر است از اينكه بتوان وصفش نمود.(153)
در روايت ديگرى چنين وارد است : مگر در برابر خداوند چيزى هم وجود دارد كه خداوند از او بزرگتر باشد؟!(154)
بدان كه معيت و بودن خداوند با چيزها، به گونه تركيب و تداخل و حلول و اتحاد، يا معيت در درجه وجود يا در زمان يا در اشاره و امثال اينها نيست ، و خداوند از اين نسبت بسى والاتر است ، (بلكه معيت او قيومى است شبيه معيتى كه علت با معلول خود دارد.)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.