باب چهارم : در صفات والاى خداوند تبارك و تعالى
سبحان ربك رب العزة عما يصفون
(صافات / 180)
((پروردگار تو كه صاحب عزت است ، منزه از توصيف آنان است .))
فصل 1. خداوند هر كمالى را داراست
يكى از محققان فرموده است : هر كمالى كه براى موجود – از آن جهت كه موجود است (155) – ثابت باشد ناچار بايد به موجود كاملى كه ذاتا آن كمال را داراست منتهى شود، و هر كامل بالذاتى – در هر گونه كمالى – واجب است در ذات خود ذاتا بى نياز باشد، زيرا اگر در ذات خود نيازمند به غير باشد در آن كمال نيز نيازمند به غير خواهد بود. اين مطلب آشكار است .
نيز در جاى خودش ثابت شده كه موجودى كه در ذات خودش ذاتا بى نياز باشد، يكى بيشتر نيست ، پس تمام كمالات به اين موجود يگانه باز مى گردد.
بنابراين از ميان تمام صفات متقابلى كه براى موجود – از آن جهت كه موجود است – ثابت است ، شريفترين و برترين آنها براى خداى سبحان به گونه اى كه زيبنده جلال او باشد ثابت مى باشد. و نيز هر يك از صفات متقابل به نوبه خود صفت كمالى براى موجود – از آن جهت كه موجود است – خواهد بود، از اين رو هر دو نوع صفت بر وجه اكمل براى خدا بزرگ ثابت است . مانند صفات جلال و جمال كه در قرآن مجيد از آن ها بدين گونه تعبير شده است : ذوالجلال و الاكرام (صاحب جلال و اكرام ). و اين گونه صفات همچون لطف و قهر، رحمت و غضب ، خشنودى و ناخشنودى و از اين قبيل مى باشند. اين صفات متقابل خالى از نوعى اشتراك نيستند، زيرا تحت هر جمالى ، جلالى نهفته است . مانند هيمان و هيبتى كه از جمال الهى دست مى دهد چنانكه عقل از آن جمال لايزال احساس مقهوريت و تحير مى نمايد. و نيز تحت هر جلالى ، جمالى قرار دارد مانند لطفى كه در قهر الهى پنهان است ، چنانكه خداى بزرگ فرموده : و لكم فى القصاص حيوة يا اولى الالباب (156): ((و براى شما اى خردمندان ، در قصاص و كيفر جانى ، حيات و زندگانى است )).
و مولايمان اميرمؤ منان عليه السلام فرموده است : منزه خدايى كه در عين شدت نقمتش ، رحمت او بر سر دوستانش گسترده ، و در عين رحمت گسترده اش ، نقمتش بر دشمنانش شديد است .(157)
و از همين جا راز سخن پيامبرمان صلى اللّه عليه و آله دانسته مى شود كه فرموده : بهشت در لابلاى ناخوشاينديها، و آتش دوزخ در ميان شهوات پوشيده است .(158)
پيوست
اتصاف خداى سبحان به اين دو گونه صفات متقابل ، ذاتى نيست و چگونه ذاتى باشد با آنكه اين صفات با يكديگر تنافى دارند و حال آنكه خداى بزرگ احدى الذات و بسيط الحقيقه است (تركيب در ذات او راه ندارد و حقيقت ذات وى بسيط است ). بلكه اتصاف ذاتى حضرتش تنها به صفات جماليه است .
اما صفات جلاليه ، اتصاف خداوند به آنها به صورت اضافى و نسبى است ، زيرا موجودات در درجات گوناگون قرار دارند و برخى فوق برخى ديگرند، پس هر كدام به خداى بزرگ نزديكتر است آثار صفات جمال بر او غالبتر و ظهور آن صفات در وى بيشتر مى باشد، و هر كدام كه دورترند برعكس اين است .
بنابراين كسى كه مغضوب عليه و مورد خشم خدا است ، او نسبت به كسى كه در درجه بالاترى از وى قرار دارد مغضوب عليه است نه به طور مطلق ، و چگونه مطلقا مغضوب عليه باشد و حال آنكه رحمت خداوند بزرگ همه چيز را فراگرفته ، زيرا اصل وجود، خودش رحمت است (و چون او موجود است پس از اين جهت مرحوم است ). قهر و خشم و ناخوشايندى و امثال آنها نيز به همين گونه است ، كه اينها نسبت به يك موجود، به طور مطلق نخواهد بود، زيرا خود وجود همه اش محبوب و مواد و همه اش خير است (و چگونه مى شود كسى كه به لباس وجود مخلع گشته و از اين رحمت و خير الهى بهره مند است مطلقا مردود و مغبوض و مغضوب خداوند باشد).
اما اينكه سر اين اختلاف درجات چيست ؟ اين اختلاف به درجات مستحقين به ميزان استعدادهاى ذاتى آنها مربوط مى شود كه تحقيق در اين زمينه خواهد آمد.
مولايمان امام باقر عليه السلام فرمود: ((همانا خداوند بردبار و دانا، خشمش بر كسى واقع مى شود كه خشنودى او را از او نپذيرفته ، و لطف و بخشش خود را از كسى دريغ مى دارد كه عطاى او را از او پذيرا نگشته ، و كسى را گمراه مى سازد كه هدايت را از او قبول ننموده باشد…)) (159)
ما اصابك من حسنة فمن الله و ما اصابك من سيئة فمن نفسك (160). هر چه نيكى به تو رسد از سوى خداست ، و هر چه بدى به تو رسد از جانب خود توست )).
و ما ظلمهم الله و لكن كانوا انفسهم يظلمون (161) ((و خداوند به ايشان ستم نكرد بلكه خودشان به خود ستم رواداشته اند)).
و از همين جا راز سخن پيامبر صلى اللّه عليه و آله كه فرمود: ((رحمت او بر خشمش پيشى گرفته است )) (162)