فصل 21. فلسفه تكاليف و وظايف بندگان

فصل 21. فلسفه تكاليف و وظايف بندگان
از آن رو كه حكمت الهى اقتضا دارد كه بنده ميان بيم و اميد كه تماميت عبادت به آن دو است به سر برد، خداوند چگونگى علم و قضا و قدر خود و ساير اسباب را از عقلها پنهان داشته و دعاها و طاعتها و نظاير اينها را مناط تكليف و ملاك بندگى قرار داده تا مقصود به اتمام رسد. اين يكى از راههاى توجيه قول به تكاليف است مطلقا، با اعتراف به اينكه علم خدا احاطه داشته و قدرها جارى و قضاها در همه پيشى گرفته است .
1 – روايت است كه سراقه بن مالك حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آمده عرض كرد: اى رسول خدا، دين ما را چنان برايمان بيان دار كه گويا اكنون آفريده شده ايم . آيا امروز عمل در چه موردى انجام مى گيرد؟ در آنچه قلم از انگاشتن آن خشك شده و تقديرها بدان روان گشته ، يا در آنچه آينده نگاشته خواهد شد؟ فرمود: در آنچه قلم از نگاشتن آن خشك شده و تقديرها بدان روان گشته است .
گفت : پس در چه عمل كنيم (عمل را ديگر چه فايده ؟) فرمود: عمل كنيد، كه هر كس براى آنچه آفريده شده راهش گشوده است ، و هر عمل كننده اى (وابسته ) به عمل خود است .(493)
پس ما را ميان دو چيز قرار داده : از طرفى به ما قدر و سرنوشت گذشته بيم داده ، و از طرفى ترغيب به عمل فرموده است و هيچ كدام را به خاطر ديگرى رها نساخته است . فرموده : ((هر كس براى آنچه آفريده شده راهش ‍ گشوده است ))، مراد حضرتش آن است كه وى در ايام زندگانى خويش ‍ براى عملى كه پيش از وجود او سرنوشت بدان پيشى گرفته راهش گشوده است . و نفرموده : ((مسخر است )) تا در گرداب قضا و قدر غرق گردد.
2 – از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤ ال شد: آيا ما در كارى قرار داريم كه از آن فراغت حاصل آمده يا كارى كه از سرگرفته مى شود؟ فرمود: هم در كارى كه از آن فراغت حاصل آمده و هم در كارى كه از سر گرفته مى شود.(494)
3 – و سؤ ال شد: آيا دارو و طلسم ، قدر الهى و سرنوشت را تغيير مى دهد؟ فرمود: دارو و طلسم نيز از قدر الهى اند.(495)
مانند اين حديث را در ((توحيد)) از مولايمان امام صادق عليه السلام روايت كرده است .(496)
4 – و نيز با سند خود از اميرمؤ منان عليه السلام كه : از آن حضرت هنگامى كه از زير ديوارى كه مشرف به فروريختن بود كنار رفت ، سؤ ال شد: آيا از قضاى خدا مى گريزى ؟ فرمود: از قضاى خدا به سوى قدر او مى گريزم .(497)
5 – و با سند خود از آن حضرت كه : خداى بزرگ به داود عليه السلام وحى كرد: اى داود، تو اراده مى كنى و من هم اراده مى كنم ، و جز آنچه من مى خواهم نمى شود. (پس اگر به آنچه من اراده كرده ام تسليم شوى ، آنچه را اراده كنى به تو خواهم داد)(498)، و اگر تسليم آنچه من اراده كرده ام نگردى تو را در آنچه اراده مى كنى به زحمت مى افكنم ، و باز هم جز آنچه من مى خواهم نمى شود.(499)
6 – در ((كافى )) با سند خود از مولايمان امام صادق عليه السلام روايت كرده كه : اميرمؤ منان عليه السلام بيشتر اوقات مى فرمود: يقينا بدانيد كه خداى متعال براى بنده – هر چند كوشش سخت و چاره انديشى بزرگ و رنج و زحمت فراوان داشته باشد – مقرر نفرموده كه بر آنچه در ذكر حكيم (لوح قضا و قدر) برايش نوشته شده پيشى گيرد؛ و ميان بنده با داشتن ضعف و ناتوانى و چاره انديشى اندك ، فاصله نشود تا به آنچه در ذكر حكيم برايش نوشته شده دست يابد.
اى مردم ، هيچ مردى از راه مهارت خود حتى به اندازه فرورفتگى روى يك دانه خرما بر سهم خود نتواند افزود، و هيچ مردى به حماقت خويش به همان اندازه از سهم خود نخواهد كاست . پس كسى كه اين را بداند و براساس آن عمل كند آسوده ترين مردم در سود و منفعت است ، و كسى كه اين را بداند و رها سازد سرگرمترين مردم در ضرر و زيان خواهد بود. بسا صاحب نعمتى كه با نيكى به او فريب خورده و غافلگير شود. و بسا كسانى كه در نظر مردم فريب خورده اند و كارهاشان رو به راه است . پس اى كوشنده ، از كوشش (بيهوده ) خويش به هوش آى ، و از شتاب خود بكاه ، و از خواب غفلت خويش بيدار شو، و در آنچه از سوى خداى بزرگ بر زبان پيامبرش صلى الله عليه و آله رسيده بينديش كه …(500)
7 – و با سند خود از ثابت بن سعيد كه : امام صادق عليه السلام فرمود: اى ثابت ، شما را با مردم چكار؟ از مردم دست برداريد و احدى را به امر خود (اعتقاد به ولايت ) فرامخوانيد. به خدا سوگند، اگر اهل آسمانها و زمين گرد آيند تا بنده اى را كه خدا مى خواهد گمراه بماند هدايت كنند، هدايتش ‍ نتوانند كرد. و اگر (اهل آسمانها و زمين ) گرد آيند تا بنده اى را كه خدا مى خواهد هدايت شو گمراه سازند، گمراهش نتوانند نمود. از مردم دست برداريد و كسى نگويد كه فلانى عمو، برادر، پسر عمو و همسايه من است ، زيرا هرگاه خدا خير بنده اى را بخواهد روحش را پاكيزه كند، بنابراين معروفى را نشنود جز آنكه آن را بشناسد و منكرى را نشنود جز آنكه انكارش ‍ بدارد، سپس كلمه اى در دلش افتد كه كار خود را بدان سامان دهد.(501)
و از پيامبر صلى الله عليه و آله است كه : بدان كه اگر همه امت گرد آيند تا سودى به تو رسانند، تو را جز بدانچه خدا برايت نوشته سود نتوانند رساند. و اگر گرد آيند تا زيانى به تو رسانند، تو را جز بدانچه خدا بر تو نوشته زيان نخواهند رساند. قلمها برداشته و اوراق خشك شده است .(502)
مؤلف : تصديق و تاءييد اين سخن در كتاب خداى بزرگ اين آيه است كه : قل لن يصيبنا الا ما كتب الله لنا هو مولينا و على الله فليتوكل المؤ منون (503): ((بگو هرگز به ما نمى رسد جز آنچه خدا برايمان نوشته ، او مولاى ماست و مؤ منان بايد تنها بر خدا توكل كنند)).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.