فصل 9. شگفتيهاى عالم حيوانات

فصل 9. شگفتيهاى عالم حيوانات
آيا نينديشيده اى در نشانه هاى حكمت و آثار رحمت او در اصناف حيوانات و تقسيم آنها به پرندگان و روندگان ، و تقسيم روندگان به آنها كه بر شكم مى خزند و آنها كه روى دو، چهار، ده و صد پا راه مى روند، و در تفاوت صورت و شكل و خوى و طبيعت و منافع آن ها و در اينكه خداى بزرگ با كار دقيق و حكمت رساى خويش براى هر كدام آلات و قوايى براى انجام كارهاى خاص و نيازهاى مناسب آنها فراهم آورده است و در آنها شگفتيهايى به كار رفته كه با توجه بدان هرگز در عظمت آفريننده و قدرت اندازه دهنده و حكمت صورتگر آنها ترديدى باقى نمى ماند و شمارش و دستيابى به همه آنها امكان پذير نمى باشد.


چگونه بر همه آن شگفتيها دست توان يافت با اينكه اگر بخواهيم شگفتيهاى يك پشه يا مورچه يا زنبور عسل يا عنكبوت را كه از حيوانات كوچكند در مورد ساختن خانه ، گردآورى خوراك ، انس و الفت با جفت ، ذخيره كردن توشه براى خود، مهارت در هندسه خانه و رهيابى به نيازمنديهاى خود يادآور شويم هرگز نتوانيم .
مى بينى كه عنكبوت خانه خود را در لب جوى و رودخانه مى سازد، بدين ترتيب كه : نخست دو محلى را كه ميان آنها به اندازه يك ذراع يا كمتر فاصله باشد انتخاب مى كند تا بتواند با تارى كه از آب دهان خود مى سازد ميان آنها ارتباط برقرار كند، سپس آب دهان خود را كه همان تار است روى يك طرف مى ريزد تا بدان بچسبد. پس از آنجا به جانب ديگر مى رود و آنجا را با تار خود محكم مى بندد سپس براى بار دوم و سوم نيز همين محكم كارى را مى كند و فاصله ميان آندو را به تناسب هندسى به اندازه مناسب قرار مى دهد. وقتى كه محلهاى گره اين بند را محكم ساخت و تارها را به صورت پود مرتب ساخت مشغول به بافتن مى شود، تار را با پود بهم مى پيوندد و در جاى برخورد آنها گره مى زند و در تمام اين موارد تناسب هندسى را در نظر مى گيرد. اين بافته را دام شكار پشه و مگس قرار مى دهد و خود در زاويه اى در كمين مى نشيند تا صيدى در دام افتد. چون صيد به دام افتاد به گرفتن و خوردن آن مى شتابد. اگر از اين راه نتوانست به صيد خود دست يابد، زاويه اى از ديوار را براى خود انتخاب مى كند و با تار خود دو ضلع اين زاويه را پيوند مى دهد، سپس خود را به تار ديگرى مى آويزد و همين طور واژگون در فضا مى ماند و منتظر است تا مگسى بپرد. همين كه مگسى پريد خود را به سوى آن پرتاب مى كند، او را گرفته و تار خود را محكم به پاى آن مى بندد و سپس به خوردن آن مشغول مى شود.
هيچ حيوانى از كوچك و بزرگ نيست جز آنكه از اين گونه عجايب بى شمار در او فراهم است .
آيا پندارى كه يكى از اين حيوانات كوچك اين گونه كارها را از پيش خود آموخته باشد، يا خودش به خودى خود به وجود آمده ، يا آدمى آن را ساخته يا آموزش داده باشد، يا اينكه اصلا راهنما و آموزگارى نداشته باشد؟ ((آيا از هيچ آفريده شده اند يا خود آفريننده اند))؟(558) آيا هيچ اهل بينشى در اينكه آن حيوان ، بيچاره و عاجز و ناتوان است ترديد مى كند؟ فيل با آن جثه بزرگ و نيروى آشكار، از تدبير خود عاجز است چه رسد به اين حيوان ضعيف ! آيا اين حيوان كوچك با همه وجود خود و شكل و صورت و حركت و هدايت و شگفتيهاى ساختمان بدن خود گواه وجود آفريننده حكيم و خالق توانا و داناى خود نيست ؟!
آرى ، شخص بينا در اين حيوان كوچك ، از عظمت آفريننده مدبر و جلال و قدرت و حكمت او چيزهايى مشاهده مى كند كه خردهاى خالص و عقلها در آن حيران مى مانند چه رسد به شگفتيهايى كه در ساير حيوانات وجود دارد.
شگفتيهاى اين باب نيز بى شمار است ، زيرا حيوانات و شكلها و خوها و طبيعتهاى آنها بى اندازه اند. و علت عدم شگفت زدگى دلها از اين عجايب ، ماءنوس بودن با آنها در اثر كثرت مشاهده آنهاست . آرى اگر حيوان غريب و ناآشنايى را ببيند اگرچه كرمى باشد، شگفت زدگى او تجديد شده ، گويد: ((سبحان الله ، چه شگفت انگيز است ))! با اينكه انسان خود از شگفت انگيزترين حيوانات است ولى هيچ گاه از خودش شگفت زده نمى شود، اما اگر به چهارپايانى كه با آنها ماءنوس است بنگرد و به شكل و صورت آنها و منافع و فايده هاى آنها از پوست و پشم و كرك و موى آنها بنگرد كه خداوند آنها را لباس آفريدگان خود و سرپناه آنان در سفر و حضر و ظرف آشاميدنى و خوراكشان و مايه حفظ و نگهدارى اموالشان قرار داده و شير و گوشت آنها را غذاى ايشان نموده ، و از سوى ديگر برخى را به هنگام سوارى مايه زينت و شكوه قرار داده و برخى را حامل بارهاى سنگين و پيماينده بيابان و راههاى خطرناك قرار داده كه بارها را به شهرهاى دوردست مى برند و اگر نبودند خود انسانها جز با مشقت و سختى نمى توانستند آن بارها را به مقصد برسانند، در اينجا بيننده از حكمت آفريننده و صورتگر آنها بسيار به شگفت مى آيد، زيرا آفريدگار آنها را نيافريده جز با علمى كه به همه منافع آنها احاطه داشته و پيش از آفرينش ‍ آنها بوده است .
در فرمايش اميرمؤ منان عليه السلام آمده است :
((آفريدگان را آفريد، آفريدنى شگفت ، از جاندار و بى جان ، و آرام و جنبنده . پس گواهانى آشكار بر صنعت لطيف و قدرت بزرگ خود گماشت چندان كه عقلها سر تسليم بدان فرود آوردند و بدو اعتراف كردند و فرمان او را سر نهادند. دلايل او بر يكتاييش در گوش ما طنين افكند، و همچنين دلايل آنچه از پرندگان گوناگون آفريده و در شكافهاى زمين و رخنه دره ها و فراز كوهها ساكن گردانيده است ، از پرندگان و حشراتى داراى بالهاى گوناگون و هيئتهاى مختلف كه در لگام تسخير (الهى ) كار مى كنند و با بالهاى خود در راههاى جو پهناور و فضاى گشاده پر مى زنند. پس از آنكه نبودند، در صورتهاى ظاهر شگفت انگيز پديدشان كرد و با استخوانهاى محكم مفصلهايى (كه با گوشت ) سرپوشيده اند تركيبشان نمود و به هم پيوست .
دسته اى را به جهت درشتى اندام از بالا رفتن و سبك پريدن در آسمان بازداشت و به پرواز در نزديكى زمين واگذاشت . با قدرت لطيف و صنعت دقيق خود در رنگهاى گوناگون مرتب و دسته بندى نمود. برخى در قالب يك رنگ فرورفته اند و رنگى ديگر بدان رنگ يكپارچه آميخته نيست . دسته اى ديگر در رنگى فرورفته اند كه طوق گردن آنها به رنگ ديگرى است . و از همه شگفت انگيزتر آفرينش طاووس است كه آن را در استوارترين حال اعتدال به پا داشته و رنگهايش را در بهترين ترتيب مرتب ساخته است …)). (559)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.