فصل 10. شگفتيهاى عالم حيوانات در نهج البلاغة

فصل 10. شگفتيهاى عالم حيوانات در نهج البلاغة
اميرمؤ منان عليه السلام فرمود:
((و اگر در قدرت عظيم و نعمت بزرگ بينديشند به راه بازگشته و از عذاب سوزان مى هراسند، ولى دلها بيمار و چشمها معيوب است . آيا نمى نگريد به حيوانات كوچكى كه آفريده ، چگونه محكم آفريده و استوار تركيب نموده ، او را روزنه گوش و چشم بشكافته و براى او استخوان و پوست منظم ساخته است ؟!


مورچه
به مورچه بنگريد در اندام ريز و لطافت تركيبش كه به راحتى در ديد چشم نيايد و با فكر دورانديش ادراك نشود، چگونه بر زمينش بجنبد و بر روزيش ‍ عاشقانه بجهد. دانه به لانه اش برد و آن را در جاى خود نهد، در گرما براى سرما و در زمان ورود براى هنگام خروجش توشه فراهم مى آورد، روزيش ‍ تضمين شده و بر وفق و تناسب خويش روزى داده مى شود، خداى منان از آن غافل نمى ماند و پروردگار ديان محرومش نمى دارد، هر چند كه در سنگ صاف خشك و سخت باشد. اگر در مجارى غذايى او از بالا تا پايين بينديشى و در آنچه در اطراف شكم به منزله استخوانبندى دنده هاست فكر كنى ، و اگر در چشمش كه در سرش قرار داده شده دقيق شوى و اگر دستگاه شنوايى او را بفهمى هر آينه غرق شگفتى و حيرت خواهى شد و از توصيف آن رنج فراوانى خواهى ديد. پس بسى والا و برتر است خدايى كه او را بر روى پاهايش فراداشته و روى اركانش او را ساخته است ، در آفرينش ‍ آن آفريننده اى با او شركت نداشته و در خلق آن هيچ قادرى او را يارى نداده است .
و اگر راههاى گوناگون انديشه ات را بپيمايى تا به نهايت آن برسى ، تو را جز بر اين دلالت نكند كه آفريننده مورچه همان آفريدگار درخت تنومند خرماست ، به دليل دقت و باريكيى كه در هر چيز به كار رفته و تفاوت ژرفى كه در هر زنده اى وجود دارد. و درشت و كوچك و سنگين و سبك و نيرومند و ناتوان همه و همه در آفرينش خود براى او يكسانند و بر همين منوال است آسمان و هوا و بادها و آب .
پس به مهر و ماه ، گياه و درخت ، آب و سنگ ، رفت و آمد شب و روز، جوشش اين درياها، فراوانى اين كوهها و بلندى اين قله ها و پراكندگى اين لغتها و زبانهاى گوناگون بنگر (كه همه و همه دلايل روشن و نشانه هاى بارز بر علم و قدرت اويند). پس واى بر كسى كه وجود طراح و اندازه دهنده را انكار كند و تدبير كننده را ناديده بگيرد. پنداشته اند كه چون گياهى هستند كه زارع ندارند و شكلهاى گوناگون آنان را سازنده اى نيست ، در حالى كه در ادعاى خود به دليلى روشن تكيه ندارند و براى آنچه فراگرفته اند تحقيقى نكرده ام ، آيا ساختمانى بدون بانى و يا جنايتى بدون جانى وجود دارد؟
ملخ
و اگر خواهى درباره ملخ سخن بگويم ، كه او را دو چشم سرخ رنگ آفريد و براى آن دو كاسه چشم تابان و روشن ساخته ، برايش گوش پنهان نهاده و دهان راست گشوده و حسى نيرومند قرار داده است ، و دو شاخك كه با آنها مى برد و دو چنگال كه با آنها مى گيرد. كشاورزان درباره كشت خود از آن بيم دارند و توان دور كردنش را ندارند هر چند همگى بر آن بتازند، تا آنكه ملخ با جهش هاى خود به كشتزار وارد شده و آنچه ميل دارد از آن بهره مند مى شود، ملخى كه مجموع اندام او به اندازه 3 دازه يك انگشت باريك هم نيست .
پس مقدس است خدايى كه هر كه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه سر سجده در برابر او فرود مى آورد و گونه و چهره به خاك مى سازد و به حالت تسليم و ناتوانى سر فرمان به او مى دارد و از بيم و هراس ، زمام خود بدو مى سپارد. هر پرنده اى مسخر فرمان اوست ، و او تعداد پرها و نفس هاى آن را مى داند، پاهاى آن را بر تر و خشك محكم داشته و آذوقه اش را مقدر ساخته و اجناس مختلف آن را در حساب دارد. يكى كلاغ است و ديگرى عقاب ، يكى كبوتر است و ديگرى شترمرغ ، هر پرنده اى را به نام خوانده و روزيش را ضامن گشته است . ابرهاى سنگين و باردار را آفريده ، باران تند آن را سرازير ساخته و قسم هاى آن را به شمار آورده است ، پس زمين را پس از خشكى تر نموده و گياهش را پس از خشكسالى بيرون آورده است .(560)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.