فصل 7. قواى ويژه انسان
اما انسان از آن جهت كه انسان است ، به خاطر اين ويژگى كه از مافوق خود اثر مى پذيرد و در پايين تر از خود تاءثير مى نهد، در ذات خود داراى دو فرشته است : علام (دانا) و فعال (كننده ).
با اولى ، تصورات و تصديقات را ادراك مى كند و به درست و نادرست آنچه تعقل و ادراك كرده پى مى برد. اين فرشته عقل نظرى ناميده مى شود.
و با دومى ، صناعات انسانى را استخراج مى كند و به حسن و قبح در آنچه مى كند يا ترك مى نمايد پى مى برد. اين فرشته عقل عملى نام دارد. و همين است كه فكر و انديشه را در كارها و صنعتها به كار مى برد تا آنچه را خوب است يا خوب مى پندارد به دست آورد. طرف افراط آن جربزه ، و طرف تفريط آن بلاهت و حد متوسط آنها حكمت خلقى نام دارد، و آنچه در اخبار درباره مدح عقل و عاقل وارد شده مربوط به اين دو قوه (عقل نظرى و عقل عملى ) و صاحب آنهاست ، مانند فرمايش امام صادق عليه السلام . العقل دليل المؤ من (618) ((عقل راهنماى مؤ من است )).
و در حديث قدسى آمده : ((آفريده اى زيباتر از تو نيافريدم ، امر و نهى من تنها متوجه توست ، و پاداش و كيفرم نيز تنها براى توست )).(619)
و از اميرمؤ منان عليه السلام است كه : ((با عقل ، ژرفاى حكمت استخراج مى شود و با حكمت ، ژرفاى عقل و با سياست و تربيت خوب ، ادب شايسته به دست مى آيد.)) (620)
و نيز مى فرمود: ((انديشه و تفكر حيات دل مرد بيناست ، چنانكه آن كس كه با در دست داشتن نور در تاريكيها راه مى رود به خوبى نجات مى يابد و كمتر در تاريكى مى ماند))(621). و رواياتى ديگر از اين قبيل .