فصل 6. فرشتگان يا قواى حيوانى
در حيوان ناگزير بايد دو فرشته وجود داشته باشد: محرك و مدرك . محرك ، يا باعث بر حركت است يا فاعل آن . و آن كه باعث است يا باعث بر جلب منفعت است تا لذت آفريند، يا دفع ضرر تا انتقام بگيرد.
و مدرك يا ظاهر و آشكار است و يا باطن و پوشيده . مدركات ظاهر عبارتند از: لامس (بساونده )، ذائق (چشنده )، شام (بوينده )، سامع (شنونده ) و باصر (بيننده ). و مدركات باطن عبارتند از: 1 – ادراك كننده صورتهاى محسوس به صورت دفعى و يكجا، 2 – حفظ كننده آنها، 3 – ادراك كننده معانى جزئى ، 4 – حفظ كننده آنها، 5 – تصرف كننده در اين دو گونه ادراكات با تركيب و تحليل .
با اولى ، نقطه اى را كه به سرعت دور مى زند به صورت دايره و قطره اى را كه از بالا به پايين مى آيد به صورت خط مستقيم مى بيند، با آنكه مشاهده با چشم تنها به آنچه در برابر چشم قرار دارد صورت مى گيرد و معلوم است كه جز نقطه و قطره در برابر چشم قرار نگرفته است .
با دومى ، بر آنچه ديده حكم مى كند، سپس از آن غافل مى شود و بار ديگر كه آن را ديد حكم مى كند كه همان چيزى است كه قبلا ديده است .
با سومى ، صفات نامحسوسى را كه در محسوسات وجود دارد ادارك مى كند و احكامى جزئى مى نمايد، مانند آنكه گربه معنايى را در موش ادراك مى كند كه اين ادراك او را به طلب وامى دارد، و نيز موش معنايى را در گربه ادراك مى كند كه سبب فرار او مى شود. اين قوه در انسان با عقل او در تنازع است زيرا قوه اى است جرمانى و آنچه را در مورد پذيرش عقل است نمى پذيرد، و از همين روست كه انسان از خوابيدن در اتاقى كه مرده اى در آن است مى گريزد.
چهارمى نسبت به سومى مانند دومى نسبت به اولى است .
و با پنجمى ، اجزاء انواع گوناگون ادراكات را در كنار يكديگر گرد مى آورد، چنانكه مثلا صورت حيوانى را كه داراى سر انسان و گردن شتر و پشت فيل است در ذهن مى سازد. و نيز مى تواند با آن ، اجزاء نوع واحدى را جدا سازد، مانند آنكه صورت انسانى بدون سر تصور نمايد. اين قوه هيچ گاه نه در خواب و نه در بيدارى از كار خود باز نمى ايستد و تمام مدركات و هيئتهاى مزاجى را تقليد مى كند و از يك چيز به ضد يا شبيه آن منتقل مى شود.
اين فرشتگان نيز (در عرف حكما) ((قوا)) (نيروها) ناميده مى شوند. فاعل حركت را قوه ((محركه ))، انگيزنده بر منافع را ((شهويه ))، دافع ضرر را ((غضبيه ))، مدركات ظاهرى را به ترتيب : ((لامسه ))، ((ذائقه ))، ((سامعه ))، ((باصره ))، مدركات باطنى را به ترتيب : ((حس مشترك ))، ((مصوره ))، ((واهمه ))، ((حافظه )) و ((متصرفه )) نامند. به قوه مصوره ((خيال )) هم گفته مى شود، و نيز قوه متصرفه را آن گاه كه نفس به واسطه قوه واهمه آن را به كار مى گيرد ((متخيله ))، و آن گاه كه به واسطه قوه عقليه – كه بعدا خواهد آمد – آن را كار مى بندد ((مفكره )) گويند. و سه قوه اخير (واهمه ، حافظه ، متصرفه ) را ((مسترجعه ))، و اولى را ((ذاكره )) و ((متذكره )) نيز نامند كه گويا اين قوه دست روحانى نفس است چنانكه قوه واهمه چشم روحانى نفس مى باشد.
پاك و منزه خدايى كه آفريننده بشر است ، و ستايش او را كه بخشنده قوه ها و نيروهاست .