فصل 1. پيامبر كيست ؟

باب دوم : در صفات پيامبر و اصول معجزات
يلقى الروح من امره على من يشاء من عباده
(غافر / 15)
((روح را از فرمان خود بر هر يك از بندگانش كه بخواهد القا مى كند.))
فصل 1. پيامبر كيست ؟
پيامبر كسى است كه خداوند او را از ميان آفريدگان خود برگزيده و بر آنچه از احكام وحى و اسرار غيب و امر خود كه خواسته آگاه نموده است . اين آگاهى گاه با سخن گفتن مستقيم با وى است و گاه به واسطه فرشته و گاه به الهام به دل اوست .
يكى از محققان گويد: از صفات پيامبر يكى آن است كه نفس او در قوه نظريه آنچنان صفا يافته كه شباهت زياد به روح اعظم پيدا كرده و هرگاه بخواهد مى تواند بدون به كار گرفتن نيروى انديشه با روح اعظم اتصال برقرار كند تا وى علوم لدنى را بدون واسطه آموزش بشرى بر او افاضه نمايد. بلكه روغن چراغ عقل او چندان صافى و قابل اشتعال است كه هنوز آتش تعليم بشرى با كبريت انديشه و بحث و تكرار به آن نرسيده خود به خود مى درخشد. زيرا نفوس در قوه حدس و اتصال به عالم نور در درجات گوناگونى قرار دارند:


برخى در بسيارى از مقاصد بلكه همه آنها نيازمند به آموزشند. و برخى در انديشه خود راه به جايى نمى برند و آموزش هم در آنان تاءثيرى ندارد، تا آنجا كه به پيامبر رهنما صلى الله عليه و آله درباره او چنين گفته شد: انك لا تهدى من احببت (818) ((چنين نيست كه تو هر كه را خواهى بتوانى هدايت كنى )) و: و ما انت بمسمع من فى القبور (819) ((و تو مردگان در قبرها را نتوانى شنوانيد)) و: انك لا تسمع الموتى و لا تسمع الصم الدعاء (820) ((تو به مردگان و كران نتوانى فرياد خود را بشنوانى )). و اين بدان خاطر است كه آنان هنوز به درجه استعداد حيات عقلى نرسيده اند، از اين رو گوش باطنى ندارند كه با آن سخن معنوى و حديث ربانى را بشنوند، لهم قلوب لا يفقهون بها… و لهم آذان لا يسمعون بها (821) ((دلهايى دارند كه با آن فهم نمى كنند و گوشهايى دارند كه با آن نمى شنوند.))
و برخى ديگر از نظر كمى و كيفى داراى حدس بسيار قوى هستند كه زود با عالم ملكوت ارتباط برقرار مى كنند و در زمانى اندك با حدس خود بيشتر معلومات را ادراك مى كنند اداركى شريف و نورانى كه نفس قدسى نام دارد. اين كسان با نيروى حدس خود در زمانى كوتاه و بدون آموزش از ديگرى به آخرين معقولات دست مى يابند و امورى را درك مى كنند كه ساير مردم جز با زحمت انديشه و رياضت و در مدتى زياد به ادراك آن نمى رسند. اين كسان را ((نبى )) يا ((ولى )) گويند، و اين درك قوى و سريع آنان برترين نوع معجزه و كرامت محسوب مى شود و از امور ممكنى است كه كمتر اتفاق مى افتد. و بين اين دو مرتبه ، مراتب و درجات ديگرى نيز هست .
ديگر از صفات او آن است كه نيروى تخيلى او قوى است به گونه اى كه در خواب عالم غيب را مشاهده مى كند و صورتهاى مثالى غيبى براى او تمثل مى يابند و صداهاى ملكوتى را مى شنود و اخبار غيبى و اخبار جزئى را از عالم ملكوت دريافت مى دارد و از اين رو از حوادث گذشته و آينده آگاه مى شود.
صفت ديگر آنكه : نيروى احساس و محركه او چندان قوى است كه در ماده عالم اثر مى گذارد و صورتى را برداشته صورتى ديگر بر ماده مى پوشاند، به فرمان خدا هوا را به ابر بدل مى سازد و بارانها و زلزله ها ايجاد مى كند براى هلاك امتى كه به راه فساد رفته و از فرمان پروردگار خود و رسولان او سرپيچى نموده اند؛ دعايش در عالم ملك و ملكوت به خاطر همت قوى او شنيده مى شود و بدان سبب براى بيماران شفا مى خواهد و براى تشنگان آب مى طلبد و حيوانات در برابرش رام مى شوند.
دليل اين كار آن است كه مزاجها مى توانند به اذن خدا از اوهام و تخيلات تاءثير پذيرند، چه از اوهام عامى و چه از اوهامى كه از آغاز آفريده شدن و يا به سبب تمرين و اكتساب ، داراى شدت تاءثيرند. از اين رو شگفت نيست كه برخى از نفوس داراى نيروى كماليه اى باشند مؤ يد از سوى خداوند كه همان گونه كه در بدن خود تاءثير مى گذارند در بدن ديگرى هم تاءثير نهند و ماده عالم به فرمان آنان باشد همان گونه كه بدن به فرمان نفس است ، و اين نيرو در اصلاح و از بين بردن آفات و مضرات آن مواد، مؤ ثر واقع شود. همه اين تاءثيرات به خاطر نيروى شوقى بسيار و جنبش به سوى عالم بالاست كه موجب شفقت و مهربانى بر خلق خدا مى گردد مانند مهرى كه پدر به فرزند خود مى ورزد. چگونه اين تاءثيرات روا نباشد و حال آنكه در جانب شر همين تاءثيرات از نفوس شريره و پست صورت مى گيرد مانند چشم زخم زدن . بنابراين روا بودن آن در جانب خير از نفوس بزرگ و پر قدرت كه استحقاق سجده فرشتگان و تعليم اسماء را دارند اولى تر است . ولى عموم مردم اين خاصيت را از آن دو خاصيت اولى (قوت حدس و نيروى متخليه ) بزرگتر و شگفت انگيزتر مى دانند زيرا جانب جسمانيت بر آنها غلبه دارد، و نيز خبر از حوادث جزئى را بزرگتر و بالاتر از آگاهى از معارف حقيقى مى شمارند، ولى در نزد خردمندان برترين جزء از اجزاء نبوت همان قسم اول (قوت حدس ) است ، سپس قسم دوم (قوت متخيله ) و بعد قسم سوم (قوت احساس و تحرك ).
اين سه ويژگى بدان گونه كه گفته شد جمعا اختصاص به پيامبران عليهم السلام دارد ولى هر جزء به تنهايى ممكن است در ديگران هم پيدا شود. نوع اول تنها صورت خير و فضيلت دارد و در اوليا از آن رو كه پيرو انبيا هستند يافت مى گردد، ولى جزء دوم و سوم هر كدام هم صورت خير دارد و هم صورت شر، زيرا خبر دادن از برخى حوادث غيبى جزئى بسا كه در ميان كاهنان و غيب گويان نيز پيدا مى شود و همچنين قوه تاءثير نفس در ديگرى كه از نفوس شريره نيز صورت مى بندد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.