فصل 7. شمايل پيامبر صلى الله عليه و آله
درباره شمايل آن حضرت صلى الله عليه و آله يكى از دانشمندان عامه گويد: (1045)
قامت پيامبر صلى الله عليه و آله نه بلند بى قواره و نه بسيار كوتاه بود و چون تنها راه مى رفت او را مردى ميان قد مى دانستند و با اين حال هر يك از مردم بلند قامت در كنار او راه مى رفت حضرتش بر او بلندى داشت ، و بسا دو مرد بلند قامت در اطراف او راه مى رفتند و حضرت بر آنها بلندى داشت ، و چون از حضرت جدا مى شدند آنان بلند قد و پيامبر ميان قامت مى نمودند، و مى فرمود: ((همه خير در ميان قامتى است .))
رنگ چهره اش نه زرد رنگ بود و نه خيلى سفيد بلكه چهره اى سفيد يكدست و درخشان است .
عمويش ابوطالب او را چنين وصف نموده : (1046)
((و آن سپيد چهره اى كه به آبروى او از ابر طلب باران مى شود، همو كه پناه يتيمان و نگاهدار بيوه زنان است .))
ديگرى گويد: رنگ چهره و گردن مباركش كه در برابر خورشيد و باد قرار داشت سرخگونه بود، و جاهايى كه زير لباس قرار داشت سفيد يكدست بود. عرق در چهره اش مانند مرواريد مى غلتيد و از مشك خوشبوتر بود.
مويى صاف و زيبا داشت ، نه چندان نرم و لخت و نه مجعد و كوتاه ، چون شانه مى زد موها به صورت راه راه فرو مى افتاد. (و گويند: موهايش بر روى شانه هايش مى ريخت ، و بيشتر گفته اند: تا نرمه گوش او بود، و بسا آن را چهار بخش مى كرد و از پس و پيش گوش مى آويخت و گوشها از ميان دو دسته مو نمايان بود، و بسا موها را بر گوشها مى ريخت و سپيدى گردنش مى درخشيد)، و در تمام سر و صورت او بيش از هفده تار موى سپيد وجود نداشت .
زيباترين و نورانى ترين مردم بود، هر كه او را وصف كرده به ماه شب چهارده تشبيه نموده است . از بس رنگ چهره اش روشن بود آثار خشنودى و خشم به خوبى در چهره اش ديده مى شد. پيشانى بلند و ابروانى باريك و كشيده داشت و ميان دو ابرويش سفيدى مانند نقره خالص مى درخشيد. چشمانى درشت و سيه فام داشت و در آن ها آميزه اى از سرخى بود، مژه هايى بلند و پرپشت داشت كه از پرپشتى نزديك بود به هم بچسبد، و داراى بينى صاف و كشيده بود، ميان دندانهايش باز بود، و چون مى خنديد به خوبى مى درخشيدند، زيباترين لبها و لطيف ترين مهر دهان را داشت .
گونه هايى نرم و هموار و درخشان داشت ، صورتش نه دراز و كم گوشت بود و نه گرد و پر گوشت ، محاسنش انبوه بود، محاسن را بلند مى كرد و شاربش را مى گرفت ، در ميان مردم زيباترين گردن را داشت كه نه دراز بود نه كوتاه ، آن مقدار از گردنش كه در برابر نور خورشيد و باد قرار داشت گويى تنگى بود نقره فام آميخته به رنگ طلايى درخشان .
سينه اى پهن داشت ، هيچ جاى بدنش از جاى ديگرى پر گوشت تر نبود بلكه همه بدن مانند آيينه اى صاف و يكدست و مانند ماه سفيد بود. از زير گردن تا ناف خط مويى نازك مانند يك تركه چوب كشيده بود و جز آن در سينه و روى شكم موى ديگرى نبود. سه تا چين در پهلو و شكم داشت كه يكى را شلوار مى پوشانيد و دو تاى ديگر آشكار بودند.
دوشهايش بزرگ و پر مو بود، سرهاى استخوان دوش و آرنج و رانش بزرگ بود، پشتش پهن بود و در ميان دو كتفش مهر نبوت قرار داشت كه در كنار دوش چپ بود و در آن خالى سياه مايل به زرد بود كه چند مو مانند موى گردن اسب در اطراف آن روييده بود. بازوها و ساعدهايى كلفت ، مچهايى بلند، كفهايى گشاده ، مژگانى بلند داشت ، انگشتانش مانند نى هاى گره دار از نقره بود، كف دستش از حرير نرم تر بود و از بوى خوشش گويى كف دست عطار بود خواه آن را معطر كرده باشد يا نه ، كسى كه با او دست مى داد در آن روز دستش خوشبو بود، دست كه بر سر كودكى مى كشيد آن كودك از ميان كودكان به جهت بوى خوش سرش ممتاز بود.
ران و ساقش پرگوشت و زير شلوار پنهان بود، چاقى او به اندازه بود و در آخر عمر اندكى چاق شده بود، گوشت بدنش جمع بود و بالا رفتن سن در آن اثر نكرده و تقريبا به حالت اول باقى بود.
هنگام راه رفتن گويى از صخره اى كنده شود و از سرازيرى فرود مى آيد (محكم و استوار گام بر مى داشت )، در گام برداشتن به راست و چپ مايل مى شد و گامهاى كوتاه بر مى داشت و با آرامش و وقار نه از روى تكبر راه مى رفت ، و مى فرمود: (1047) من از همه مردم به آدم عليه السلام شبيه ترم ، و پدرم ابراهيم شبيه ترين مردم به من بود از نظر خلق و خلق .
براى اطلاع بيشتر از شمايل و اوصاف آن حضرت صلى الله عليه و آله و روايات وارده از طريق اهل بيت عليهم السلام در اين خصوص ، به كتاب مكارم الاخلاق طبرسى رحمة الله رجوع شود.(1048)