فصل 4. اعجاز قرآن

فصل 4. اعجاز قرآن
گفته اند: كسى كه در خرق عادت بر دست پيامبر صلى الله عليه و آله ترديد كند و پندارد كه اين معجزات به طور تواتر نقل نشده بلكه تنها معجزه اى كه به تواتر نقل شده قرآن است و بس ، به كسى ماند كه در شجاعت اميرمؤ منان على عليه السلام و سخاوت حاتم ترديد كند، و معلوم است كه اين وقايع هر يك جداگانه متواتر نيست ولى از مجموع آنها علم قطعى ضرورى حاصل مى گردد. ولى به هر حال چنين كسى در تواتر قرآن كه معجزه بزرگ و باقى در ميان خلق است نمى تواند ترديد كند – و هيچ پيامبرى جز پيامبر ما صلى الله عليه و آله معجزه باقيه نداشته است – زيرا قرآن اهل بلاغت و فصاحت عرب را به مبارزه فراخوانده است و با توجه به اينكه جزاير عرب در آن روزگار سرشار از اين گونه افراد بوده و فصاحت حرفه آنان بوده و بدان افتخار مى ورزيدند با اين حال قرآن كريم در ميان آنان فرياد برمى آورد كه اگر شك دارند بيايند مانند همه آن يا مانند ده سوره از آن يا يك سوره از آن بياورند، و به آنان گفته است :
قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان ياتوا بمثل هذا القرآن لا ياءتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا. (1117)
(((اى پيامبر، به آنان ) بگو: اگر همه آدميان و پريان گرد آيند تا مانند اين قرآن بياورند مانند آن نتوانند آورد گرچه پشتيبان يكديگر باشند.))
و اين را براى بيان عجز آنان گفت و آنان نيز از آوردن عاجز ماندند و از انجام چنين كارى بازداشته شدند، تا آنجا كه كار را به جنگ كشاندند و خود را در معرض كشتار، زنان و كودكانشان را در معرض اسيرى در آوردند ولى باز هم نتوانستند با قرآن معارضه كنند و در روانى و زيبايى آن نقصى وارد سازند.(1118)
و پوشيده نيست كه پيامبر صلى الله عليه و آله پيوسته آنان را شديدا سركوفت مى زد و سخت توبيخ مى نمود و آنان را بيخرد و نادان مى خواند و پرچمهايشان را فرو مى آورد و نظامشان را پراكنده مى ساخت و خدايان و پدرانشان را نكوهش مى كرد و سرزمين و شهرها و ديارشان را مى گشود و آنان با اين همه از معارضه و برابرى با او عقب مى نشستند، و خود را با تكذيب و افترا بستن به او مى فريفتند و مى گفتند: ((اين جز سحرى بازمانده از پيشينيان نيست ))(1119)، و: ((اين سحرى است كه پيوسته بوده ))(1120)، و: ((اين دروغى است كه خود بافته ))(1121)، و: ((اين افسانه هاى پيشينيان است )).(1122)
و گاه براى محكوم كردن آن تن به پستى داده مى گفتند: ((دلهاى ما در پوششهايى است از آنچه ما را بدان مى خوانى و در گوشهايمان سنگينى است و ميان ما و تو پرده اى است ))(1123)، و: ((به اين قرآن گوش فرا نداريد.)) (1124)
و گاه ادعا مى كردند و در عمل ناتوان مى ماندند، مى گفتند: ((اگر بخواهيم ما هم مانند اين را مى گوييم ))(1125). خداوند در پاسخ آنان فرمود: ((هرگز نتوانيد چنين كرد)) (1126) و هرگز هم نكردند و نتوانستند مانند قرآن بياورند بلكه بدان پشت كردند و برخى هم گردن نهادند، گروهى راهيافته و گروهى شيفته بلاغت آن شدند. و از همين رو وقتى وليد بن مغيره اين آيه را از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيد: ان الله يامر بالعدل و الاحسان (1127) ((خداوند به دادگرى و نيكوكارى فرمان مى دهد)) گفت : اين سخن بسى شيرين است و از زيبايى خاصى برخوردار است ، بسان درختى است كه ريشه هايش سيراب و شاخسارش پر ميوه است ، و اين سخن بشر نيست .(1128)
اصمعى حكايت كرده كه روزى سخن دختركى را شنيد و گفت : وه ، چه شيوا سخنى ! او گفت : سخن من چگونه شيوا است با وجود اين آيه كه گويد: ((به مادر موسى وحى كرديم كه او را شير ده ، و اگر بر او بيم دارى به دريايش فكن ، و مترس و اندوه مدار، ما او را به تو باز مى گردانيم و از پيامبرانش مى سازيم ))؟ (1129) زيرا كه در اين يك آيه ميان دو امر و دو نهى و دو خبر و دو بشارت جمع نموده است !
گفته اند: اگر كسى در اين آيات : و لكم فى القصاص حياة يا اولى الالباب (1130)، و لوترى اذ فزعوا(1131)، ادفع بالتى هى احسن (1132)، و قيل يا ارض ابلعى ماءك (1133)، فكلا اخذنا بذنبه (1134) و آيات ديگرى از اين قبيل بلكه در بيشتر قرآن تامل كند محققا به ايجاز الفاظ و كثرت معانى و زيبايى عبارت پى خواهد برد و خواهد دانست كه زير هر لفظى از آن جمله هاى بسيار و فصلهاى فراوان و دانشهاى سرشارى نهفته است كه ديوانها از پاره اى مطالب كه از آنها استفاده شده پر است و از مطالب استنباط شده از آنها مقالات فراوانى به جاى مانده است .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.