فصل 7. انواع علوم و طرق تحصيل آنها

فصل 7. انواع علوم و طرق تحصيل آنها
يكى از محققان گويد (به طور خلاصه ): علم به يك چيز يا آن است كه از راه حس ديدن يا تجربه يا شنيدن خبر يا گواهى ديگران يا اجتهاد يا امثال اينها به دست مى آيد، و چنين علمى متغير و فاسدشدنى و محدود و متناهى و غير محيط است ، زيرا يك چيز در زمان وجودش يك علم بدان تعلق مى گيرد و قبل از وجودش علمى ديگر و بعد از وجودش نيز علمى ديگر. علم بيشتر مردم چنين است .
و يا آن است كه آن علم از مبادى و اسباب و غايات آن به دست مى آيد كه علمى است يگانه ، كلى ، بسيط، محيط و به گونه اى عقلى تغييرناپذير. زيرا هر چيزى سببى دارد و سبب آن نيز سببى دارد و همين طور تا به مسبب الاسباب برسد، و هر چيزى كه سبب آن از آن جهت كه مقتضى و موجب آن است دانسته گردد ناگزير آن چيز به علم ضرورى دائمى دانسته مى گردد. پس كسى كه خدا را به اوصاف كمال و جلال شناخت و دانست كه او مبداء هر وجود و فاعل هر فيض وجودى است و نيز فرشتگان مقرب سپس ‍ فرشتگان مدبر را شناخت – فرشتگانى كه براى اغراض كلى عقلى مسخر گرديده اند و با عبادات دائمى و آيين هاى مستمر بدون خستگى و سستى بى اختيار عمل مى كنند و صور كائنات از آنها صادر مى گردد و همه اينها بر اساس ترتيب سببى و مسببى انجام مى گيرد – چنين كسى علمش به همه امور و احوال و لواحق مى يابد علمى منزه از تغير و شك و اشتباه . چنين كسى از علتها پى به معلولها مى برد و از كليات پى به جزئيات مترتب به آنها خواهد برد و از بسائط مركبات را مى شناسد، و حقيقت انسان و احوال او و آنچه را كه مايه كمال ، پاكى ، سعادت و صعود او به عالم قدس است و آنچه را كه مايه آلودگى ، پستى و شقاوت اوست و او را به فروترين دركات مى برد مى شناسد آن هم با علمى ثابت و غير قابل تغيير و ترديد ناپذير. پس امور جزئى را از آن جهت كه دائمى و كلى هستند و از آن جهت كه كثرت و تغيير در آنها راه ندارد مى شناسد گرچه ذاتا و نسبت به يكديگر داراى كثرت و تغير باشند. علم خداى سبحان و فرشتگان مقرب او چنين است .
بنابراين ، علم پيامبران و اوصيا عليهم السلام به احوال موجودات گذشته و آينده و علم آنچه گذشته و علم آنچه تا روز قيامت خواهد بود از اين قبيل است ، زيرا آن علمى است كلى كه با تجدد و تكثر معلومات تجدد و تكثر نمى پذيرد، و هر كه كيفيت اين علم را بداند معناى اين آيه را كه مى فرمايد: ((بيان هر چيزى در قرآن هست )) (1207) مى فهمد و با عرفانى حقيقى و تصديقى يقينى و با بصيرت نه از روى تقليد و شنيدن ، اذعان مى كند كه همه علوم و معانى در قرآن كريم هست . زيرا امرى از امور نيست مگر آنكه خودش بذاته يا به مقومات و اسباب و مبادى و غاياتش در قرآن مذكور است ، و كسى از فهم آيات قرآن و شگفتيهاى اسرار و ملازمات آن از احكام نامتناهى برخوردار نمى گردد مگر كسى كه علمش از اين قبيل باشد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.