فصل 8. و9تحريف ناپذيرى قرآن (1274)

فصل 8. تحريف ناپذيرى قرآن (1274)
از روايات بسياركه از طريق اهل بيت عليه السلام نقل شده استفاده مى شود كه اين قرآنى كه در ميان ماست مجموعا همان گونه كه بر حضرت محمد صلى الله عليه و آله نازل شده نيست ، بلكه پاره اى از آن برخلاف چيزى است كه خدا نازل كرده ، و پاره اى تحريف شده و تغيير يافته و چيزهايى بسيارى از جمله نام اميرمؤ منان عليه السلام در موارد بسيارى از آن حذف شده است ، و نيز ترتيب فعلى قرآن آن گونه كه پسند خدا و رسول باشد نيست .
على بن ابراهيم در تفسير خود گويد: اما آنچه بر خلاف چيزى است خدا نازل كرده يكى اين آيه است : كنتم خير امه … (1275) ((شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم ظاهر شده ايد، امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد و به خداوند ايمان داريد، امام صادق عليه السلام به خواننده اين آيه فرمود: ايا بهترين امت ، اميرمؤ منان و حسين بن على عليه السلام را مى كشند؟ گفته شد: اى پسر رسول خدا، پس اين آيه چگونه نازل شده ؟ فرمود: ((خير ائمه )) نازل شده است ، نمى بينى كه خداوند در اخر آيه آنان را به امر به معروف و نهى از منكر كردن و ايمان به خداوند ستوده است ؟
ونيز بر امام صادق عليه السلام اين آيه خوانده شد: ((و آنان كه گويند: پروردگارا به ما از زنان و فرزندانمان نور چشمى ببخش ، و ما را پيشواى پرهيزكاران قرار ده )) (1276)، حضرت فرمود: بى شك چيز بزرگى از خدا خواسته اند، كه انها را پيشواى پرهيزكاران سازد! گفته شد: چگونه نازل شده ؟ فرمود: چنين نازل شده : و اجعل لنا من المتقين اماما و براى ما از پرهيزكاران پيشوايى قرار ده
و ديگر اين آيه است : له معتقبات من بين يديه و من خلفه يحفظونه من امر الله (1277) ((و او انسان را از پيش و پس محافظانى است كه او را از فرمان خدا حفاظت مى كنند))، امام صادق عليه السلام فرمود: چگونه چيزى را از فرمان حفظ توان نمود؟و چگونه معقب مى تواند از پيش ‍ محافظت كند؟ گفته شد: اين آيه چگونه نازل شده ؟ فرمود: اين گونه نازل شده له معقبت من خلفه و رقيب من بين يديه يحفظونه بامر الله … و امثال اين قبيل بسيار است .
و اما آياتى كه تحريف شده اينهاست : ((اما خدا گواهى مى دهد به انچه بر تو نازل كرده – درباره على ، اين گونه نازل شده – ان را از روى علم خويش نازل كرده و فرشتگان نيز گواهند)) (1278)، ((اى پيامبر، آنچه را كه از سوى پروردگارت به سوى تو نازل شده – درباره على – به مردم برسان …)) (1279)، و ((آنان كه كفر ورزيدند و ستم كردند – در حق آل محمد – خداوند بر آن نيست كه آنان را بيامرزد)) (1280)، و ((به زودى آنان كه ستم كردند – در حق آل محمد – خواهند دانست كه چگونه سرنگون مى شوند)) (1281)، و ((اگر آنان را كه ستم كردند – در حق ال محمد -؛ حال جان دادن ببينى …)) (1282)، و مانند آن زياد است كه در جاى خود ياد مى كنيم . (1283)
و روايت است كه مردى در حضور على عليه السلام خوانده : و طلح منضود (1284) و ((موزهاى برهم چيده شده ))، فرمود: و طلع ((و خرماى )) طلح اينجا چكاره است ؟ و اين آيه را قرائت فرمود: لها طلع نضيد. (1285)گفتند: آيا آن را تغيير دهيم ؟ فرمود: امروز نبايد به قرآن دست برد و ان را تغيير داد. (1286)
به ابن عباس گفتند: و طلح منضود، گفت : نه و طلع منضود. نظير اين را يعقوب بن شعيب از امام صادق عليه السلام روايت كرده است . (1287)
و در كافى به سناز ابن ابى نصر روايت كرده كه گفت : امام رضا عليه السلام قرآنى به من داد و فرمود: در آن نگاه مكن . من ان را گشودم و سوره ((لم يكن الذين كفروا)) را در آن خواندم و نام هفتاد تن از قريش را با نام پدرانشان در آن يافتم . سپس حضرت نزد من فرستاد كه قرآن را به من باز گردان (1288)
و به سندش از سالم بن سلمه كه گفت : مردى بر امام صادق عليه السلام در حالى كه من مى شنيدم حروفى از قرآن خواند كه مانند آنچه مردم مى خوانند نبود، حضرت فرمود: ساكت باش ، از اين قرائت باز ايست ، همان گونه كه مردم مى خوانند بخوان تا حضرت قائم قيام كند، و چون قائم قيام كند كتاب خدا را بر حد خودش خواهد خواند. و قرانى را كه على عليه السلام نوشته بود بيرون آورد و فرمود: على عليه السلام هنگامى كه آن را نوشت و از جمع آورى آن فارغ شده آن را براى مردم بيرون آورد و فرمود: اين كتاب خداست به همان صورتى كه بر محمد صلى الله عليه و آله نازل فرموده ، و من آن را ميان دو جلد گرد اورده ام . در پاسخ گفتند: نزد ما نيز مصحفى است كه همه قرآن در آن جمع است و به مصحف تو نياز نداريم . على عليه السلام فرمود: هان ، به خدا سوگند از امروز به بعد هرگز ان را نخواهيد ديد، تنها بر من لازم بود كه پس از جمع آن شما را بدان آگاه كنم تا آن را بخوانيد. (1289)
مؤلف : بر همه اينها يك اشكال كلى وارد است و آن اين كه : با اين فرض هيچ اعتمادى براى ما بر هيچ يك از آيات قرآن باقى نمى ماند، زيرا با اين فرض ‍ احتمال دارد كه هر آيه اى از قرآن تحريف شده و تغيير يافته و بر خلاف چيزى كه خدا نازل فرموده باشد، در نتيجه هيچ حجتى براى ما در قرآن باقى نمى ماند، پس فايده اش باطل شده و فايده دستور به پيروى از آن سفارشاتى كه بدان شده از بين مى رود و نيز (1290) خداوند فرموده : ((قرآن كتابى است والا و مغلوب ناشدنى ، باطل از پس و پيش بدان راه ندارد، از سوى خداوندى حكيم و آگاه نازل شده است )) (1291)، پس چگونه مى تواند تحريف و كاستى و تغيير در آن راه يافته باشد؟!
و نيز فرموده : ((همانا ما اين ذكر را نازل كرديم و خود حافظ آنيم )) (1292)
و نيز به طور مستفيض از پيامبر و امامان عليه السلام نقل شده كه خبرى را كه از آنان نقل مى كنند بر كتاب خدا عرضه كنيد تا صحت و سقم آن در صورت موافقت و مخالفت با قرآن دانسته شود. و اگر قرآنى كه در دست ماست تحريف شده و تغيير يافته با شد عرضه حديث به قرآن چه سودى خواهد داشت ؟ با توجه به اينكه خبر تحريف مخالف و تكذيب كننده كتاب خداست ، پس رد و حكم به فساد آن ، يا تاويل آن واجب است .
آنچه در دفع اين اشكال به نظر مى رسد – و خدا داناست – آنكه : مراد امامان عليه السلام از تحريف و تغيير و حذف ، از جهت معناست نه لفظ، يعنى قرآن را از جهت تفسير و تاويل آن تحريف كردند و تغيير دادند. يعنى آن را بر خلاف معناى وواقعى آن تفسير كردند، بدين معنا كه مراد آنان از اينكه در مواردى فرموده اند: ((اين گونه نازل شده ))، مراد همين نوع از تحريف است نه آنچه مردم از ظاهر اين سخن مى فهمند، و مراد آن بزرگوار اين نيست كه اينچنين در لفظ نازل شده ولى به جهت پوشيده داشتن حق و خاموش كردن نور خدا آن را حذف كرده اند!
دليل اين توجيه روايتى است كه در كافى به سندش از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه حضرت در نامه خود به سعد الخير نوشتند: ((و از نشانه هاى دور انداختن كتاب اين بود كه حروفش را به پا داشتند و حدودش ‍ را تحريف كردند، آنان كتاب را روايت مى كنند اما رعايت نمى كنند، و جاهلان حفظ روايت برايشان جالب است (و در بند رعايت نيستند) و عالمان از ترك رعايت نگران و اندوهگين اند…)) (1293)
و مصحف حضرت رضا عليه السلام كه به ابن ابى نصر دادند و از نگاه كردن در آن نهى فرمودند، و نهى حضرت صادق عليه السلام آن مرد را از خواندن قرآن به غير از روشى كه مردم مى خوانند، احتمال دارد كه اختلاف آنها با قرآنهاى معمول و اضافات آنها به منزله تفسيرى از سوى آن بزرگوار عليه السلام براى قرآن باشد مطابق مراد خداوند و موافق آنچه خدا نازل كرده ، نه آنكه آن اضافات بعينه جز الفاظ نازل شده قرآن باشد. مزيد بر اين دليل آنكه : على بن ابراهيم در تفسير خود به سندش ار امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله به على فرمود قرآن در اوراق و پارچه هاى حرير و كاغذها نوشته و پشت بستر من است . آن را بگيريد و جمع آورى كنيد و تباهش مسازيد چنانكه يهود تورات را تباه ساختند على عليه السلام رفت و آن را در پارچه اى زرد رنگ گرد آورد و در خانه خود بر آن مهر زد و فرمود: عبا به دوش نگيرم تا آن را جمع آورى كنم و بسا كه مردى نزد حضرتش مى رفت حضرت بدون عبا بيرون مى آمد، تا آنكه قرآن را جمع آورد.
و فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است : اگر مردم قرآن را همانگونه كه نازل شده مى خواندند دو تن با هم اختلاف نمى كردند. (1294)
و به سندش از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه فرمود: هيچ كس از اين امت قرآن را جمع نكرده جز وصى محمد صلى الله عليه و آله (1295)
شيخ صدوق محمد بن على بابويه قمى گويد: اعتقاد ما آن است كه قرآنى كه خداوند بر پيامبر خود صلى الله عليه و آله نازل كرده همين چيزى است كه در ميان دو جلد قرار گرفته و در دست مردم است و بيش از اين نيست . و تعداد سوره هاى آن در نزد مردم (اهل سنت ) يكصد و چهارده سوره اند، و هر كس به ما نسبت دهد كه ما معتقديم قرآن بيش از اين بوده دروغگوست ، و رواياتى كه درباره ثواب قرائت هر يك از سوره هاى قرآن و ختم همه قرآن و جواز خواندن دو سوره در يك ركعت از نماز نافله و نهى از خواندن قرآن ميان دو سوره در يك ركعت نماز واجب رسيده است گواه سخن ما درباره قرآن است و اين كه اندازه آن همين است كه در دست مردم قرار دارد، و همچنين رواياتى كه نهى مى كند از خواندن همه قرآن در يك شب و اين كه ختم قرآن در كمتر از سه روز جايز نيست گفتار ما را تصديق مى نمايد (1296)
بلكه گوييم : وحى هايى نازل شده كه از قرآن نبوده و اگر به آيات قرآن افزوده گردد مقدار آنها به هفده هزار آيه مى رسد (1297)مانند گفتار جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله اى محمد، خداوند به تو مى گويد: دار خلقى . با آفريدگان من مدارا كن . . مانند عش ما شئت فانك ميت ، و احبب ما شئت فانك مفارقه ، و اعمل ما شئت فانك ملاقيه ، و شرف المومن صلاته باليل ، و عزه كف الاذى عن الناس
((هر چه مى خواهى زندگى كن كه بالاخره خواهى مرد، و مرد هر چه را خواهى دوست بدار كه سرانجام از آن جدا خواهى شد، و هر چه خواهى بكن كه آن را خواهى ديد. و شرافت مؤ من به نماز شب است ، و عزت او خود دارى كردن از آزاد مردم است ))
و امثال اينها بسيار است كه همه وحى است اما قرآن نيست ، و اگر جز قرآن بود ضميمه قرآن مى گشت و بدان متصل بود و زا آن جدا نبود، چنانكه اميرمؤ منان عليه السلام آن را جمع كرد و چون آن را به حضور مردم آورد فرمود: اين كتاب پروردگار شماست همان گونه كه بر پيامبرتان نازل كرده است ، كه يك حرف از آن كم و زياد ندارد گفتند: ما نيازى بدان نيست ، نزد ما مانند آنچه نزد توست موجود است حضرت برگشت در حالى كه فرمود: ((پس آن را پشت سر انداختند و كالاى ناچيزى را به بهاى آن خريدند، پس ‍ بد چيزى را مى خرند)) (1298)
و نيشابورى در تفسير خود گويد: ((بدانيد كه قرآن در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله جمع آورى گرديده بود، زيرا هر آيه اى كه نازل مى شد رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور مى داد كسى آن را بنويسد و در فلان جاى فلان سوره قرار دهد، و هر سوره اى كه نازل مى شد دستور مى داد كه كاتب آن را در جنب فلان سوره قرار دهد.
و از ابن عباس روايت شده كه : ((روش رسول خدا صلى الله عليه و آله چنان بود كه چون سوره اى بر او نازل مى شد برخى از نويسندگان را فرا مى خواند و مى فرمود: اين سوره را در جايى كه فالن مطلب ياد شده قرار دهيد))
و از انس نقل است كه : ((چهار تن از انصار قرآن را در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله جمع آوردند: ابى بن كعب ، معاذ بن جبل ، ابوزيد، و زيد گفتند: ابوزيد كيست ؟ گفت : يكى از عموهاى من است ))
جز اينكه صحابه قرآن را در يك كتاب ميان دو جلد گرد نياوردند و ملتزم توالى و تربيت سوره ها نشدند، زيرا گاه مى شد كه يكى از آنان سوره اى را كه بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شده بود حفظ مى كرد يا مى نوشت سپس به جنگ مى رفت و در غياب او سوره اى ديگر نازل مى شد، و چون بازمى گشت شورع مى كرد در حفظ و كتابت سوره هايى كه در نبود او نازل شده بود و آنها را پى گيرى مى كرد و هر گونه كه برايش آسان تر بود فرا مى گرفت ، از اين رو در نوشته هاى او پيشى و پسى رخ مى داد. برخى ديگر به حافظه خود تكيه مى كردند و بنابر عادت عرب كه انساب و اشعار شعراى خود را بدون آنكه بنويسند حفظ مى كردند، آيات و سوره ها را نمى نوشتند. برخى ديگر نيز آيات و سوره ها را در جاهاى مختلف مثل اوراق (پارچه اى و چرمى ) و استخوان شانه گوسفند يادداشت مى كردند به اعتماد جديت فروانى كه براى مسلمانان در حفظ قرآن سراغ و بيشتر آنان خود را نيازمند به كتابى كه قرآن را در آن بنويسند و از روى آن بخوانند نمى ديدند، اما هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از دنيا رفت و مهاجران و انصار دسته بندى شدند و در اطراف دنيا پراكنده گشتند و كشتار فراوان در ميان آنان شدت گرفت بيم تباهى و نابودى قرآن مى رفت ، از اين رو دستور به گردآورى به صورت كتاب دادند)).
و نيز گويد: كسى كه گويد: ترتيب فعلى قرآن به دست عثمان صورت گرفته است تحقيقا قرآن را از حجيت انداخته و تحريف و تغيير را بدان راه داده است ))(1299). اين بود سخن نيشابورى ، و سخن موجه و قابل توجهى است ، و خداوند به حقيقت حال داناتر است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.