معجونى شش ماده اي
انوشيروان نسبت به «بوذرجمهر» خشمگين شد. دستور داد او را در اتاق تاريكى زندانى كنند. چندين روز گذشت، انوشيروان كسى را فرستاده تا از وضع حال او جويا شود. فرستاده انوشيروان، در حالى كه او خوشحال و مطمئن بود، از او پرسيد: چگونه در اين حالت كه سخت در مضيقه اى، فارغ البال مى باشى؟ بوذرجمهر گفت: من (همه روزه) از معجونى كه از شش ماده تركيب شده است، استفاده مى كنم و اين معجون همان گونه كه مى بينيد، مرا بر سر حال آورده است. فرستاده پرسيد: ممكن است اين معجون را به ما معرفى كنى تا در مشكلات به آن پناه بريم؟ بوذرجمهر در جواب گفت:
ماده اوّل آن «اَلثِّقَةُ بِاللّهِ؛ توكّل بر خداست».
ماده دوّم؛ آنچه مقدر است، خواه و ناخواه رخ مى دهد و بى تابى در برابر آن، مشكلى را حل نخواهد كرد.
ماده سوّم؛ صبر و شكيبايى بهترين چيزى است كه در آزمون هاى الهى به كمك انسان مى شتابد.
ماده چهارم؛ اگر صبر نكنم، چه كنم؟ بنابراين با جزع خود را هلاك ننمايم.
ماده پنجم؛ از مشكلى كه من دارم، مصائب مشكل ترى نيز وجود دارد; پس خدا را شكر كه در آن ها گرفتار نشدم!
ماده ششم؛ از ستون به ستون فرج است. اين سخن به انوشيروان رسيد، او را آزاد و گرامى داشت.[1]
پی نوشت :
1. محدّث قمى، «سفينة البحار»، به نقل از كتاب آیین شوخی و قوانین خوشی، محمدعلي قديري، كتابخانه سايت انجمن گفتگوي ديني