آمادگى فكرى و فرهنگى
يعنى سطح افكار مردم جهان آنچنان بالا رود كه بدانند مثلا مسأله «نژاد» يا «مناطق مختلف جغرافيائى» مسئله قابل توجّهى در زندگى بشر نيست. تفاوت رنگها و زبانها و سرزمينها نمى توانند نوع بشر را از هم جدا سازد. تعصّبهاى قبيله اى و گروهى بايد براى هميشه بميرد; فكر مسخره آميز «نژاد برتر» را بايد به دور افكند; مرزهاى ساختگى با سيمهاى خاردار! و ديوارهايى همچون ديوار باستانى چين! نمى تواند انسانها را از هم دور سازد.
بلكه همان گونه كه نور آفتاب و نسيم هاى روحبخش، و ابرهاى باران زا، و ساير مواهب و نيروهاى جهان طبيعت به اين مرزها ابداً توجّهى ندارند و همه روى كره زمين را دور مى زنند و دنيا را عملا يك كشور مى دانند; ما انسانها نيز به همين مرحله از رشد فكرى برسيم.
و اگر خوب دقّت كنيم مى بينيم اين طرز تفكّر در ميان آگاهان و روشنفكرهاى جهان در حال تكوين و تكامل است، و روز به روز بر تعداد كسانى كه به مسأله «جهان وطنى» مى انديشند افزوده مى شود.
حتّى مسأله زبان واحد جهانى از صورت حرف بيرون آمده و زبان «اسپرانتو» به عنوان زبانى كه همه جهانيان را در آينده به هم پيوند دهد ابداع شده، و كتابهاى مختلفى به اين زبان نشر يافته است.