به شوهرت اجازه میدهی؟
فرزند مرحوم آیت الله بهجت (قدس سره) می گویند: قرار شده بود من و آقا بدون آنکه کسی، حتّی اهل منزل، مطلع بشود به حج برویم. از من پرسیدند که اگر ما بخواهیم برویم خانواده شما راضی هستند؟ بنده از این سؤال کمی جا خوردم. جواب دادم: «از خدا میخواهد». ایّام حج شد. اغلب حاجیها رفتند. خیلی وقت نمانده بود. همسرم گفتند: «نمیخواهی حج بروی؟ چی شد؟ همه رفتند.» سؤالاتش کمی برایم عجیب بود. پرسیدم مگر چه شده است؟ گفت: «آقا اوّل من را صدا کرد، از من اجازه خواست که تو را ببرد». معمولاً اجازه زن را از شوهر میگیرند، نه شوهر را از زن. عکس این قضیه را اولین بار بود که میشنیدم. همسرم هم جواب داده بود: «این چه حرفیست که میزنید آقا؟»
-آخر ایشان نباشد این اداره بچهها برای شما زحمت نیست؟
-آقا برای چی؟ ما که از خدا میخواهیم ایشان خدمت شما باشند.
چند روز بعد دوباره همسرم را صدا کرده بودند و گفتند: «مثل این که امسال حج قسمت ما نیست. اگر بگویم، علی آقا ناراحت میشود. ولی اگر صبر کند خدا بهتر از این را قسمتش میکند.». ایشان حتی سپرده بود که من مطلع نشوم. [1]
پی نوشت :
1. سایت مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت (قدس سره)، خاطرات فرزند ایشان، 23/07/1393