#داستان_های_اخلاقی
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
⭕️کوچهی بیانتها
✍ از یک محله به یک مدرسه میرفتند اما با دو مسیرِ متفاوت.
?هر چه دوستش اصرار میکرد که بیا از همین کوچه برویم، قبول نمیکرد.
?میگفت: «این کوچه پُر از دختره، من نمیام. معلوم نیست این کوچه به کجا ختم میشه!»
?کتاب یادگاران11، ص8