امام محمد باقر(ع ) فرمود: حضرت امير على عليه السلام نماز صبح را در وقت فضيلت ميخواند و تا اول آفتاب به تعقيب نماز اشتغال داشت .
موقعيكه خورشيد طلوع ميكرد عده اى از افراد فقير و غير فقير گردش جمع ميشدند به آنان احكام دين و قرآن ميآموخت و در ساعت معين بكار تعليم خاتمه ميداد و از جا حركت ميكرد. روزى از مجلس درس خارج شد بين راه با مرد جسورى برخورد نمود و درباره آنحضرت كلمه قبيحى گفت . (راوى ميگويد امام باقر نفرمود آن مرد بى ادب كه بود و نامش چه بود).
على عليه السلام از شنيدن آن سخن دوباره به مسجد برگشت ، بمنبر رفت و دستور داد مردم را خبر كنند تا در مسجد گرد آيند. بقدر كافى جمعيت آمد و آن مرد بى ادب نيز در مجلس حضور يافت . حضرت پس از حمد باريتعالى فرمود: محبوب تر از هر چيز نزد خداوند و نافع تر از هر چيز براى مردم ، پيشواى بردبار و عالم بتعاليم الهى است و چيزى مبغوض تر نزد خدا و زيانبارتر براى مردم ، از نادانى و بى صبرى رهبر نيست . بعد چند جمله اى درباره انصاف و طاعت الهى سخن گفت .
سپس فرمود: كسيكه ساعت قبل سخنى بزبان آورد كجا است ؟ مرد جسور كه نميتوانست گفته خويش را انكار نمايد بصداى بلند گفت يا اميرالمؤ منين اين منم كه در مجلس حاضرم . حضرت فرمود: اما من اگر بخواهم ، گفتنى ها را با حضور مردم ميگويم . مرد كه خود را در معرض هتك و رسوائى ميديد پيشدستى كرد و بلافاصله گفت ، و اگر بخواهى عفو ميكنى و مى بخشى كه تو شايسته چشم پوشى و گذشتى . حضرت فرمود: بخشيدم و عفو نمودم . به امام باقر(ع ) عرض شد كه على عليه السلام چه مطالبى را با حضور مردم ميخواست بگويد؟ فرمود سوابق بد و اوصاف ناپسند او را.(88)