سبز پوش مهربان
مثل روز اول زمين بوى بو تراب ميدهى
طاقه طاقه آسمان عزيز، سهم شانه ى ستبر تو مشقهاى پاره پاره ام فکر صحبتى دوباره ام ردّ قصه هاى مشرقى، اى نسيم آخر الزّمان! ذوالجناح ايستاده است؛علقمه به علقمه، عطش سبز پوش مهربان برآى، صبح آرزودميده است |
بوى شاخه هاى زرد نور، بوى آفتاب ميدهى
اى پر از طلوع روشنى، بوى التهاب مى دهى دستهاى خواهش مرا، باز کى جواب ميدهى؟ هان چرا تو اينقدرمرا دست اضطراب ميدهى؟! شطّ آتش است ذوالفقار؛اسب وشتاب ميدهى خواب ديده ام که ميرسى، عشق راجواب ميدهى |
رضا طاهرى