ام سلمه زوجه پيغمبر عليه السلام مى گويد روزى شوهر سابقم ابوسلمه از نزد پيغمبر صلى الله عليه و آله آمده گفت : سخنى از پيغمبر شنيدم كه مسرور شدم .
آنكس كه استرجاع (انا لله و انا اليه راجعون ) بر زبان جارى نمايد و بگويداللهم اجرنى فى مصيبتى و اخلف لى خيراك خدايا در اين مصيبت مرا پاداش كرامت فرما به جاى فوت شده ام بهتر از او عنايت كن خداوند او را اجر مى دهد و بهتر از فوت شده به او مرحمت مى نمايد. ام سلمه گفت : من اين كلمات را حفظ نمودم هنگاميكه ابو سلمه از دنيا رفت همانها را با خود گفتم . بعد فكر كردم چگونه بهتر از ابوسلمه نصيب من خواهد شد. عده ام سپرى شد روزى حضرت رسول اجازه ورود خانه ام را خواست من مشغول دباغى پوستى بودم كه حركت كرده دست خود را شستم . تشكى از چرم كه داخلش ليف خرما بود براى آن حضرت انداختم بر روى آن نشست . مرا براى خود خواستگارى نمود، عرض كردم يا رسول الله صلى الله عليه و آله آيا ممكن است مرا به مثل شما رغبت و ميل نباشد؟ ولى چون زنى غيورم مى ترسم عملى از من صادر شود كه خداوند عذابم كند از اين گذشته عيالمند و مسنم .
حضرت فرمود: اما عيال و بچه هايت بچه منند و اما مسن بودنت ، من هم مانند تو مسنم آنگاه اظهار رضايت كردم . مرا تزويج نمود خداوند به جاى ابوسلمه بهتر از او مثل پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله را به من عنايت كرد(46).