| دير است تا که عشق تو از سر به در کنيم | در انـتظار سـبز تـو، جان را سپر کنيم | |
| آواز صـد پرنـده مـيان سکوت ماست | بـرگرد تـا زديـده، گل شـوق پر کنيم | |
| گفـتى صـداى پاى دلـم را شـنيده اى | بـنشين کز ايـن سـرود، نوايى دگر کنيم | |
| بـنشين در ارتـقاع شـب اى آفتاب من | کز مـاجراى تـلخ جـدايى حـذر کنيم | |
| در بـاغهاى آيـنه هـا فـصل رنگه است | مـا آيـنه بـراى تـو، بـيرنگ تر کنيم | |
| بـالى نـمانده تـا که زويـرانه هـاى باد | در بـازومان شـاخه ى ديگر سـفر کنيم | |
| -بـشنو صـداى چهچه ى ديـده ى مرا | کز قـصه هـاى سـينه تو را با خبر کنيم | |
| روزى که دير نيست، چو موجى دونده باش | کز سـاحلى بـه سـاحل ديگر گذر کنيم | |
| بـازآ- قـدم به مزرعه ى شام من بگذار | کز شـبنم لـطيف سـحر چهره تر کنيم | |
| -بـادامنى پر از گل شـب بو بيا- که ما | از پاکى سپيــده تــرا بـارور کنـيم |
بیاد امام زمان مظلوم و غریبم اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

