گردنبند با برکت 1
پيرمرد فقیري خدمت رسول الله رسيد و درخواست کمک کرد.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود: اكنون چيزي ندارم ولي برو به خانه ي دخترم فاطمه.
پيرمرد به خانه ي فاطمه رفت و گفت: فقيري هستم که خدمت پدرت رسيدم، مرا به سوي شما راهنمائي نمود. اي دخت پيامبر! گرسنهام، سيرم كنيد. برهنهام، پوششي به من بدهيد، فقيرم، چيزي به من عطا نمائيد. حضرت فاطمه كه هيچ غذائي در خانه سراغ نداشت، گردنبندی را كه دخترعمويش به وي اهدا نموده بود به فقیر داد و فرمود: این گردنبند را بفروش و زندگي خودت را با آن اصلاح كن.
ادامه دارد …
|