?گمنام?

?گمنام?

دنبال شهرتیم و پی اسم و رسم و نام
غافل از اینکه فاطمه س گمنام میخرد
?از دوستانم بود. فهمید میخواهیم کتابی برای شهدای گمنام بنویسیم.
گفت: دایی من شهید گمنام است. چندبار نامه دادیم به شهرداری که نام کوچه را به نام دایی من بگذارند که نامه ها گم شدند.‼️
گفتم مطالب را اگر نوشته ای همراه عکس شهید بیاور.
فردا آمد مسجد. کیفش را باز کرد. هر چه گشت سی دی اطلاعات شهید نبود‼️
فردا مطالب را روی فلش ریخت و آورد. توی مسجد هرچه جیبهایش را گشت فلش نبود.
گفتم: فکر میکنم هنوز دایی شما نمیخواهد مطرح شود.
خودش هم به همین نتیجه رسید. اما می‌گفت: اطلاعات دانشگاه من روی فلش است. آنها را احتیاج دارم.
شب به دایی خودش قول داد که فعلا هیچ کاری نکند.
همان شب مادر بزرگش تماس گرفت و گفت: یه چیزی افتاده توی حیاط ما، فکر کنم همان چیزی بود که به کامپیوتر زدی…
????????????
بانشر هادی همراه باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.