اذان❄️

اذان❄️

صوت اذان بسیار زیبایی داشت. در سال 58 همراه با گروه دستمال سرخها در یکی از شهرهای کردستان محاصره شدیم.
اصغر وصالی به سختی نیروها را مدیریت می کرد.
گلوله از همه سو به سمت خانه ی ما می آمد.
✳️در این وضع ابراهیم به بالای پشت بام رفت و با بلندگوی دستی مشغول اذان شد‼️
همه داد می‌زدند ابراهیم بیا پایین…
ابراهیم پس از پایان اذان به داخل حیاط برگشت. همه از کار او تعجب کردند.
ابراهیم رو به آنها گفت: جنگ ما با آنها به خاطر همین اذان و نماز است.
?شخص دیگری پرسید نمی‌شد از همینجا اذان بگویی؟
?ابراهیم گفت: چرا در عاشورا علی اکبر اذان گفت؟ چرا امام جلوی لشکر نماز خواند؟
?آن روز بعد از اذان فشار دشمن کم شد و توانستیم از محاصره خارج شویم.


????????????
برگرفته از کتاب سلام برابراهیم2 (در دست انتشار) اثر گروه شهید هادی.
@nashrhadi

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.