شهید سیّد هیبت‌الله قاضی دزفولی

براداران و خواهران، با اخلاق اسلامی و محبّت‌ها و رأفت‌هایتان نسبت به هم، هر کدام با رفتارتان و با عملتان، مبلّغی باشید برای اسلام عزیز . شهید سیّد هیبت‌الله قاضی دزفولی


در عملیات «طریق القدس» زمین مسطح بود و بار عملیات سنگین. آنقدر تعداد افراد دشمن و تجهیزات آنها زیاد بود كه تعداد شهدا و مجروحین، لحظه به لحظه زیادتر می‌شد. تقریباً من مانده بودم و احمد كاظمی و تعداد انگشت‌شماری از بچه‌ها. نمی‌توانستیم تصمیم بگیریم كه خط را ترك كنیم یا حفظش نماییم. بعد از آنكه دو گلولة آرپی‌جی به طرف تانكهای دشمن شلیك كردیم، با احمد قرار گذاشتیم عقب برنگردیم. ما اصلاً از اینكه خودمان پشت خط مانده بودیم و هیچ نیرویی نبود، نمی‌ترسیدیم. خدا به ما لطف كرده بود كه از دشمن نهراسیم. به احمد گفتم: باید كاری بكنیم. دشت رو به روی ما پر از تانك بود. آنها برای پاتك آماده می‌شدند. تصمیم گرفتیم تعدادی نارنجك برداریم و به طرف تانكها برویم. مطمئن بودیم اگر این كار را نكنیم،‌ خط تا صبح سقوط می‌كند. تعدادی نارنجك به كمرهامان بستیم و تعدادی داخل یك جعبه ریخته، به سمت تانكها رفتیم. از خاكریز خودی كه رد شدیم، فقط من و شهید احمد كاظمی بودیم. مدام آیة «و جعلنا…‌» می‌خواندیم. آن لحظه، حال خوشی داشتیم. فكر می‌كردیم حتماً شهید می‌شویم، و اینجا آخر خط است. خیلی مضحك بود؛ جنگ تانك با نفر! من و احمد در آن زمان سبك وزن بودیم. در یك آنی از تانكها بالا می‌رفتیم و ضامن نارنجكها را می‌كشیدیم و آنها را داخل تانكها می‌انداختیم. عراقیها كه از صبح، خیلی خسته شده بودند و در دشت، هر كدام به طرفی افتاده بودند، متوجه حضور ما نبودند. یك گردان تانك به شكل مثلث در خط چیده شده بود، و ما تقریباً قبل از آنكه عراقیها به خودشان بیایند، در درون آنها نفوذ كردیم، و آتش بازی جالبی به راه افتاد. الآن كه فكر می‌كنم، پی به حقیقت ماجرا می‌برم كه آن شب مثل آنكه به ما الهام شده بود آن كار را انجام دهیم. شهيد احمد كاظمي
منبع : راوي: سردار مرتضي قرباني، ر.ك: فاتح خرمشهر، ص147 ـ145
منبع کلام شهدا:اسك دين

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.