شهيد حسين خرازي

از مسئولين محترم و مردم حزب الله مي ‌خواهم كه در مقابل آن افرادي كه نتوانستند از طريق عقيده مردم را از انقلاب دور و منحرف كنند و الآن در كشور دست به مبارزه ديگري از طريق اشاعه فساد و فحشاء و بي حجابي و … زدند، در مقابل اينها ايستادگي كنند و با جدّيت هرچه تمام‌ تر جلو اين فسادها را بگيريد! شهيد حسين خرازي

دوست نداشت با هر كسي ارتباط ‌داشته باشد و خيلي برايش مهم بود كه طرف مقابل اهل طاعت و عبادت باشد. قبل از انقلاب هر جور آدمي در ارتش يا جاهاي ديگر ديده مي‌شد و برخي‌اهل كارهاي ناصواب بودند. علي دوست نداشت با هر كسي همراه باشد. آن سالي كه براي كلاس دوازده راهي تهران شد و در مدرسه اميركبير (دارالفنون‌) ثبت ‌نام كرد، يك نفر از آشنايان هم همراه او در مدرسه ثبت ‌نام شد.گفتيم براي هر دو يك خانه در تهران بگيريم كه آنجا درس بخوانند. او با دوستش از يك كوچه و از يك راه به مدرسه مي‌رفتند. يك روز دوستش به او گفت: بيا از كوچه‌اي برويم كه درآنجا دخترهاي زيادي هستند و ديگر از كوچه سابق نرويم. علي به حرفش گوش نداد و به ‌راه خود ادامه ‌داد و اين گونه بود كه از همان دوران نوجواني و جواني راه خودش را از ناپاكي‌ها جداكرد.علي ‌آن سال براي امتحان ورودي دانشكده افسري آماده شد. دوستش در آن امتحان مردود شد و مجبور بود دوباره درس بخواند و علي وارد دانشكده شد. وقتي به پدر آن پسر از اوضاع فرزندش ‌خبر دادند،او گفت‌: چرا به من اطلاع نداده بوديد كه فرزندم اين گونه رفتار مي‌كند؟ ولي علي دراين باره صحبتي نمي‌كرد، فقط راهش را از دوستش جدا كرده بود. خيلي پاك و نجيب بود. صیاد شیرازی
منبع : شاهد یاران / روایت مادرش
منبع کلام شهدا:سايت 50 سال عبادت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.