حكايتهاى گلستان سعدى به قلم روان
نويسنده : محمد محمدى اشتهاردى
سخن ناشر
|
واقعيت خارج ((آينه مشيت خدا)) ست و اگر هنرمند اهل حق باشد مى تواند حقيقت را در آن ميان باز يابد و واقعيت را براى رسيدن به حقيقت بشكافد.
((شهيد سيد مرتضى آوينى ))
سرزمين پهناور ايران در طول ساليان دراز، پرورش دهنده ذوق شاعران و نويسندگان بسيارى بوده است و باعث شده است چنان ميراثى از اديبان و شاعران خوش قريحه قديم به ما برسد كه نظر آن را در هيچ ملك و سامان ديگرى نمى توان يافت و يا اگر هم باشد به اين درجه از لطافت و ظرافت و نكته سنجى نخواهد رسيد. و در اين ميان گلستان شيخ اجل سعدى دنياى ديگرى است . كتاب گلستان ، زيباترين كتاب نثر فارسى است و ((سعدى سلطان مسلم ملك سخن و تسلطش در بيان از همه كس بيشتر است )) (1). ((كلام در دست او مانند موم است )) (2)و اينجاست كه به معناى واقعى استفاده از مناسبترين كلمه پى مى بريم چرا كه سعدى ((هر معنايى را به عبارتى بيان مى كند كه از آن بهتر و زيباتر و موجزتر ممكن نيست .)) (3)
در يك كلام نثر فارسى به كمال رسيدن خود را مديون اوست ، چرا كه هر داستان و روايتى را به زيباترين وجه ممكن بيان كرده است و سپس براى تاءثير هر چه بيشتر برخواننده شعرى متناسب با آن بر آن افزوده است .
گلستان از گوشه نشينى و ترك دنيا حاصل نيامده است بلكه حاصل جهانگردى و دنياديدگى سعدى است . روح بلند و پاك و قلب صاف و شفافش را در يك يك نوشته ها و در پيچ و خم اشعار و حكايتها مى توان ديد و درك كرد و ستود و او با بهره گيرى از همين صفات و خصائل بلند انسانى آنچه را كه خوب بوده است خوب جلوه داده و بد و زشت را نيز زشت معرفى كرده است . و عجيب نيست اگر هنوز گلستانش خواهان بسيار دارد.
از اديب و دانشمند و زبان شناس تا مردم عامى و كم سواد هر يك به قدر توانايى خود از امثال و حكم او بهره مى گيرند و متمتع مى شوند، چرا كه هنوز پس از گذشت قرنهاى متمادى ، تمامى آنها ملموس و قابل دركند و هنوز پندها و اندرزهاى او مى تواند راهگشاى ما در جهان در هم ريخته كنونى باشد.
در عصر ارتباطات و هنگامه دهكده جهانى كه صاحبان زر و زور و تزوير با انواع دسيسه و ابزارها براى به بردگى كشاندن انسانها از هيچ كوششى دريغ نمى كنند و در زمانى كه هنر بازيچه اى براى خواسته هاى شيطانى مى شود، بايد كه آگاهى و معرفت و حكمت را به كمك طلبيد.
اما كدام معرفت و حكمت را؟ معرفت و حكمتى كه به زيور هنر آراسته شده و به وسيله آن انسان جوياى زيبايى را سيراب كند، و سعدى چنين هنرى دارد.
سعدى در گلستان به ما مى آموزد كه : ((دارالقرار ما جهان ديگرى است )) .
سعدى در گلستان به ما مى آموزد كه : ((لذات دنيا ناپايدار است و آنچه نپايد دلبستگى را نشايد.))
سعدى در گلستان به ما مى آموزد كه : ((حب دنيا ريشه همه بديهاست .))
((سعدى در گلستان به ما مى آموزد كه …))
و بالاخره سعدى در گلستان به ما آگاهى ، حكمت و معرفتى عجين شده به هنرى بى بديل و جذاب را مى آموزد و تنها راه سعادت را چنگ زدن به عروة الوثقى حقيقى يعنى ذات مقدس حق جل و علا معرفى مى نمايد. اين است سعدى و هنر او. اين است سعدى و عالم فكر و آرمانهاى او.
اميد كه نوجوانان و جوانان ميهن اسلاميمان ، اين شاعر و نويسنده توانا و ارجمند را چنان كه بايد بشناسند.
خدايش رحمت كناد
اين اثر كه توسط استاد توانا، حجة الاسلام محمدى اشتهاردى به رشته تحرير در آمده است ، كوششى است در جهت همگانى كردن استفاده از اين گنجينه گرانبها از معارف و حكم و شناسايى جهانى كه استاد سخن سعدى (عليه الرحمه ) در ترسيم آن به بهترين نحو و با ايجازى حيرت آور دست يازيد. با تشكر از الطاف و زحمات گرانقدر ايشان و اميد به اينكه جوانان عزيز را به كار آيد و ره پويندگان را، توان بيفزايد.
(والسلام )
مؤ سسه انتشارات نبوى 1374